بریده کتابهای ویلت عَلِیْرِضَآ 1402/8/11 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 71 هیچ چیز بهتر از آن نیست که کارتان را زیاد مهم نگیرید چون ذهن و جسم آدم آرام باقی میماند. 2 3 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 514 امید و روشنایی حتی به بدترین تقدیرها هم حلاوت می بخشد. فکر نمی کنم این زندگی همه هستی باشد.نه اول است، نه آخر.می لرزم اما ایمان دارم. می گریم اما اطمینان دارم. 0 1 عَلِیْرِضَآ 1402/8/11 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 646 حتی در میان آن همه جنب و جوش و شادی ، تنهایی با مذاقم بیشتر میساخت. 0 4 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 604 «ولی تنهایی غم انگیز است.» «بله، غم انگیز است. اما زندگی چیزهای بدتر از این هم دارد. عمیق تر از غم، دلشگستگی است.» ویلت شارلوت برونته 0 2 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 596 پدر سیلاس جنبه های روشن تر کلیسای کاتولیک و خوبی هایش را هم به من نشان می داد، و از من می خواست که درخت را از روی میوه هایش بشناسم. من در جواب هم حس می کردم و هم به زبان می آوردم که این خوبی ها میوه کلیسای کاتولیک نیستند، فقط شکوفه های فراوان آن هستند، وعده های خوش برای آدمیان. شکوفه ها وقتی به ثمر می رسند رنگ و بویی از خیر و برکت ندارند. میوه کامل چیزی نیست جز جهل و فرومایگی و تحجّر. از درد و رنج انسان ها زنجیری برای بندگی و بردگی آن ها ساخته شده است. فقیران را می پرورند و به آن ها جامه و سرپناه می دهند تا آن ها را به اجبار به « کلیسا» پیوند بزنند. یتیمان را پرورش می دهند و تعلیم می دهند تا شاید در آغوش «کلیسا» ببالند. مریضان را تیمارداری می کنند تا شاید مطابق فرمول و قاعده«کلیسا» بمیرند. مردان رنج می کشند و زنان ایثار می کنند، و همه در دنیایی از پا می افتند که خداوند برای سعادت مخلوقاتش آن را مطبوع خلق کرده است، و آن وقت خداوندگار ما صلیبی سنگین و فرساینده به دوش می کشد تا این مردان و زنان به «کلیسا» خدمت کنند، به تقدسش شهادت دهند، قدرتش را تأیید کنند و دامنه نفوذ استبدادی اش را بگسترانند. 0 1 ریحانه 1402/10/12 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 250 3 8 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 681 صدها بار رو به آسمان دعا و استغاثه می کنیم و جواب نمی گیریم. اما ناگهان، در لحظه ای که اصلاً انتظار نداریم،هدیه ای طلایی به دامان ما می افتد،میوه ای رسیده و آبدار، نوبر و خوشگوار. ویلت شارلوت برونته 0 1
بریده کتابهای ویلت عَلِیْرِضَآ 1402/8/11 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 71 هیچ چیز بهتر از آن نیست که کارتان را زیاد مهم نگیرید چون ذهن و جسم آدم آرام باقی میماند. 2 3 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 514 امید و روشنایی حتی به بدترین تقدیرها هم حلاوت می بخشد. فکر نمی کنم این زندگی همه هستی باشد.نه اول است، نه آخر.می لرزم اما ایمان دارم. می گریم اما اطمینان دارم. 0 1 عَلِیْرِضَآ 1402/8/11 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 646 حتی در میان آن همه جنب و جوش و شادی ، تنهایی با مذاقم بیشتر میساخت. 0 4 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 604 «ولی تنهایی غم انگیز است.» «بله، غم انگیز است. اما زندگی چیزهای بدتر از این هم دارد. عمیق تر از غم، دلشگستگی است.» ویلت شارلوت برونته 0 2 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 596 پدر سیلاس جنبه های روشن تر کلیسای کاتولیک و خوبی هایش را هم به من نشان می داد، و از من می خواست که درخت را از روی میوه هایش بشناسم. من در جواب هم حس می کردم و هم به زبان می آوردم که این خوبی ها میوه کلیسای کاتولیک نیستند، فقط شکوفه های فراوان آن هستند، وعده های خوش برای آدمیان. شکوفه ها وقتی به ثمر می رسند رنگ و بویی از خیر و برکت ندارند. میوه کامل چیزی نیست جز جهل و فرومایگی و تحجّر. از درد و رنج انسان ها زنجیری برای بندگی و بردگی آن ها ساخته شده است. فقیران را می پرورند و به آن ها جامه و سرپناه می دهند تا آن ها را به اجبار به « کلیسا» پیوند بزنند. یتیمان را پرورش می دهند و تعلیم می دهند تا شاید در آغوش «کلیسا» ببالند. مریضان را تیمارداری می کنند تا شاید مطابق فرمول و قاعده«کلیسا» بمیرند. مردان رنج می کشند و زنان ایثار می کنند، و همه در دنیایی از پا می افتند که خداوند برای سعادت مخلوقاتش آن را مطبوع خلق کرده است، و آن وقت خداوندگار ما صلیبی سنگین و فرساینده به دوش می کشد تا این مردان و زنان به «کلیسا» خدمت کنند، به تقدسش شهادت دهند، قدرتش را تأیید کنند و دامنه نفوذ استبدادی اش را بگسترانند. 0 1 ریحانه 1402/10/12 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 250 3 8 منصوره جعفریان 1402/7/3 ویلت شارلوت برونته 3.8 11 صفحۀ 681 صدها بار رو به آسمان دعا و استغاثه می کنیم و جواب نمی گیریم. اما ناگهان، در لحظه ای که اصلاً انتظار نداریم،هدیه ای طلایی به دامان ما می افتد،میوه ای رسیده و آبدار، نوبر و خوشگوار. ویلت شارلوت برونته 0 1