بریده‌های کتاب حکمتها و اندرزها

FaMoSa

FaMoSa

1403/8/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

علی علیه‌السلام می‌فرماید: اَوَّلُ الدّینِ مَعْرِفَتُهُ[1] پایه اول دین و سنگ اول بنای دین، معرفت و شناسایی ذات احدیت است. شخصی آمد خدمت مولای متقیان علی علیه‌السلام و عرض کرد : هَلْ رَأیتَ رَبَّک آیا پروردگار خویش را دیده‌ای؟ فرمود: لَمْ أعْبُدْ رَبّآ لَمْ أرَهُ من هرگز خدایی را که ندیده باشم بندگی نکرده‌ام. لَمْ تَرَهُ الْعُیونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِیانِ وَ لکنْ رَأتْهُ الْقُلوبُ بِحَقائِقِ الاْیمانِ[2] اما ای مرد! بدان که این چشمها که در سرها قرار گرفته نمی‌تواند خدا را ببیند، دلهاست که با نور ایمانْ او را مشاهده می‌کنند. لا تُدْرِکهُ الاْبْصارُ وَ هُوَ یدْرِک الاْبـْصارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ[3]. چشم دل باز کن که جان بینی. دل اگر به نور عرفان منوّر شد اوج می‌گیرد، شادی خاطر می‌آورد، مانند این است که از حجره تاریکی به گلستان مصفایی قدم گذاشته باشد، آلام و کدورتها و رنجها که نتیجه محدودیت روح است از بین می‌رود، خوش‌بینی پیدا می‌شود و به همه چیز مهر می‌ورزد : به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

4

FaMoSa

FaMoSa

1403/8/15

بریدۀ کتاب

صفحۀ 130

کلمه آزادی از کلماتی است که این بلا بر سرش آمده. پیش مردمان جاهل، آزادی یعنی پشت پا زدن به حکم محکم عقل و روگرداندن از دین و غوطه‌ور شدن در منجلاب فحشا و رذالت و پستی، آزادی یعنی به هیچ اصلی از اصول محکم اخلاقی پابند نبودن، آزادی یعنی خاموش کردن وجدان و کشتن فطرت و سقوط به حضیض حیوانیت. آری مردمی که از عقل و تحقیق بدورند هر حقیقتی را از هر منبعی بگیرند، چه از منبع دین و اسلامیت و چه از منبع تمدن و تجدد، به بدترین صورتی آن را مسخ می‌کنند و قلب ماهیت می‌دهند. برای چنین مردمی به جای آن که کلمه صبر معنای ثبات و استحکام روحی بدهد معنای زبونی و سستی و دست روی دست گذاشتن می‌دهد، به جای آن که زهد و ترک دنیا معنای علوّ روح و رُقاء نفس بدهد معنای بیکاری و بیعاری و کلّ بر غیر شدن می‌دهد، کلمه آزادی به جای آن که معنای وارستگی از پستی و از تعلق خاطر به اباطیل و اوهام را بدهد معنای لاابالیگری و غوطه‌ور شدن در منجلاب فحشا و بی‌عفتی و فساد اخلاق می‌دهد، و این است که خدا می‌فرماید: وَ یجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَی الَّذینَ لا یعْقِلونَ.

1