بریدۀ کتاب
1403/8/14
4.9
2
صفحۀ 61
دین در مورد استفاده از غرایزی که در وجود انسان هست مخالفت نمیکند، یعنی نمیگوید انسان باید سرچشمه همه میلها و خواهشهای نفس را با یک ریاضتها و تحمل مشقتهای بخصوص به طور کلی قلع و قمع نماید، زیرا همانطوری که اعضای بدن از قبیل دست و پا و چشم و گوش و قلب و ریه و کبد هر کدام برای یک حکمت خاصی آفریده شده است و اگر نباشد انسان فانی میشود یا خلقتش ناقص میماند، همچنین است غرایز و سرچشمههای میلها و خواهشهای نفسانی انسان، هر یک برای منظور خاصی که در بقا و حیات شخص یا بقا و حیات نوع مؤثر است آفریده شده. همان طوری که در علم وظایفالاعضاء به ثبوت رسیده که در ساختمان جسمانی انسان کوچکترین عضو بیفایده وجود ندارد، در روانشناسی نیز ثابت شده است که در ساختمان روانی و روحی انسان نیز قوّهای نیست که بیثمر باشد و لازم باشد او را از بین برد و قلع و قمع نمود. دین هم چنین دستوری نمیدهد، معنای تقوا هم این نیست.
دین در مورد استفاده از غرایزی که در وجود انسان هست مخالفت نمیکند، یعنی نمیگوید انسان باید سرچشمه همه میلها و خواهشهای نفس را با یک ریاضتها و تحمل مشقتهای بخصوص به طور کلی قلع و قمع نماید، زیرا همانطوری که اعضای بدن از قبیل دست و پا و چشم و گوش و قلب و ریه و کبد هر کدام برای یک حکمت خاصی آفریده شده است و اگر نباشد انسان فانی میشود یا خلقتش ناقص میماند، همچنین است غرایز و سرچشمههای میلها و خواهشهای نفسانی انسان، هر یک برای منظور خاصی که در بقا و حیات شخص یا بقا و حیات نوع مؤثر است آفریده شده. همان طوری که در علم وظایفالاعضاء به ثبوت رسیده که در ساختمان جسمانی انسان کوچکترین عضو بیفایده وجود ندارد، در روانشناسی نیز ثابت شده است که در ساختمان روانی و روحی انسان نیز قوّهای نیست که بیثمر باشد و لازم باشد او را از بین برد و قلع و قمع نمود. دین هم چنین دستوری نمیدهد، معنای تقوا هم این نیست.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.