بریدهای از کتاب حکمتها و اندرزها اثر مرتضی مطهری
1403/8/15

4.8
3
صفحۀ 93
حکمت یعنی دریافتن حقایق زندگی و راه راست حیات. خدا میفرماید: یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ اُوتِی خَیرآ کثیرآ[1] یعنی خداوند به آن کس که بخواهد حکمت و علم به حقایق امور میآموزد و آن کس که به او حکمت داده شود خیر بسیاری به او داده شده. جهالت که در مقابل حکمت است بر دو قسم است: بسیط و مرکب. جهل بسیط آن است که انسان از مطلبی بیخبر باشد اما خودش به بیخبری و جهالت خود آگاه است. این قسم جهالت چندان خطرناک نیست زیرا مقرون به یک حکمت است، یعنی آگاهی به جهالت و نادانی. میگویند: «لا ادری نصف العلم» یعنی دانایی و اعتراف به این که نمیدانم، خود نیمی از دانایی است. اما جهل مرکب آن است که انسان حقیقت چیزی را نمیداند و یک عقیده غلطی درباره او پیدا کرده و خیال میکند که این موهوم ذهنی او حقیقت امر است. از اینجا به اهمیت نتیجه بعثت پیغمبران الهی میتوان پی برد.
حکمت یعنی دریافتن حقایق زندگی و راه راست حیات. خدا میفرماید: یؤْتِی الْحِکمَةَ مَنْ یشاءُ وَ مَنْ یؤْتَ الْحِکمَةَ فَقَدْ اُوتِی خَیرآ کثیرآ[1] یعنی خداوند به آن کس که بخواهد حکمت و علم به حقایق امور میآموزد و آن کس که به او حکمت داده شود خیر بسیاری به او داده شده. جهالت که در مقابل حکمت است بر دو قسم است: بسیط و مرکب. جهل بسیط آن است که انسان از مطلبی بیخبر باشد اما خودش به بیخبری و جهالت خود آگاه است. این قسم جهالت چندان خطرناک نیست زیرا مقرون به یک حکمت است، یعنی آگاهی به جهالت و نادانی. میگویند: «لا ادری نصف العلم» یعنی دانایی و اعتراف به این که نمیدانم، خود نیمی از دانایی است. اما جهل مرکب آن است که انسان حقیقت چیزی را نمیداند و یک عقیده غلطی درباره او پیدا کرده و خیال میکند که این موهوم ذهنی او حقیقت امر است. از اینجا به اهمیت نتیجه بعثت پیغمبران الهی میتوان پی برد.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.