بریدههای کتاب زندگی واسیلی محمد سعید میرابیان 1403/3/12 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 77 هیچ یاریدهندهای نیست! 0 0 محمد سعید میرابیان 1403/3/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 106 آری، او برگزیده است. حال بگذار زمین زیر پایش دهان بگشاید و بگذار شیطان با دیدگان سرخ و حیلتساز در او خیره شود، او دیگر جهنم را باور نخواهد کرد. او برگزیده است و مگر نه اینکه زمین زیر گامش استوار آمدهاست؟ 0 0 محمد سعید میرابیان 1403/3/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 107 کافیه دستم را فشار بدهم و او میمیرد، درحالی که با نهایت اطمینان در آغوش من و روی سینهام دراز میکشد و میخوابد. من هم آیا به نوبه خودم در دستهای دیگری نیستم؟ 0 11 mahtab 1404/2/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 105 و حالا نگران ماندهام که راه من کدامه؟کدام راه؟مگر تیری که از چلهی کمان دستی توانا رها شده، به مسیرش فکر میکند؟ او فقط پرواز میکند و بر هدف مینشیند و مطیع ارادهی پرتابگر است. 0 6 سید امیرحسین هاشمی 1402/7/18 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 97 وقتی پدر واسیلی تنها میماند، چهرهاش جدی و عبوس میشد؛ چون در خلوت افکارش جرئت نداشت شوخی کند یا بخندد. 0 55 علی عقیلی نسب 5 روز پیش زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 5 ...و نوجوان احمق خود را در دانوب انداخت تا پری خویش را پیدا کند. اکنون آن پری مثل همهی زمانهایی که هنوز مارکو را ندیده بود دارد شنا میکند در آب رود و مارکو دیگر نیست... و با این همه نغمهای دربارهی مارکو برجای مانده است. و شما که روی زمین زندگی میکنید چون کرمهای کور در خاک قصهای از شما تعریف نمیکنند و نغمهای هم حتی از شمایان نخواهند خواند. ماکسیم گورکی، افسانه مارکو، ۱۹۰۳ ترجمه: حمیدرضا آتشبرآب (از کتاب عصر طلایی و نقرهای شعر روس) 0 11
بریدههای کتاب زندگی واسیلی محمد سعید میرابیان 1403/3/12 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 77 هیچ یاریدهندهای نیست! 0 0 محمد سعید میرابیان 1403/3/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 106 آری، او برگزیده است. حال بگذار زمین زیر پایش دهان بگشاید و بگذار شیطان با دیدگان سرخ و حیلتساز در او خیره شود، او دیگر جهنم را باور نخواهد کرد. او برگزیده است و مگر نه اینکه زمین زیر گامش استوار آمدهاست؟ 0 0 محمد سعید میرابیان 1403/3/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 107 کافیه دستم را فشار بدهم و او میمیرد، درحالی که با نهایت اطمینان در آغوش من و روی سینهام دراز میکشد و میخوابد. من هم آیا به نوبه خودم در دستهای دیگری نیستم؟ 0 11 mahtab 1404/2/13 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 105 و حالا نگران ماندهام که راه من کدامه؟کدام راه؟مگر تیری که از چلهی کمان دستی توانا رها شده، به مسیرش فکر میکند؟ او فقط پرواز میکند و بر هدف مینشیند و مطیع ارادهی پرتابگر است. 0 6 سید امیرحسین هاشمی 1402/7/18 زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 97 وقتی پدر واسیلی تنها میماند، چهرهاش جدی و عبوس میشد؛ چون در خلوت افکارش جرئت نداشت شوخی کند یا بخندد. 0 55 علی عقیلی نسب 5 روز پیش زندگی واسیلی لئونید نیکلایویچ آندری یف 4.0 10 صفحۀ 5 ...و نوجوان احمق خود را در دانوب انداخت تا پری خویش را پیدا کند. اکنون آن پری مثل همهی زمانهایی که هنوز مارکو را ندیده بود دارد شنا میکند در آب رود و مارکو دیگر نیست... و با این همه نغمهای دربارهی مارکو برجای مانده است. و شما که روی زمین زندگی میکنید چون کرمهای کور در خاک قصهای از شما تعریف نمیکنند و نغمهای هم حتی از شمایان نخواهند خواند. ماکسیم گورکی، افسانه مارکو، ۱۹۰۳ ترجمه: حمیدرضا آتشبرآب (از کتاب عصر طلایی و نقرهای شعر روس) 0 11