بریدۀ کتاب
1402/7/18
صفحۀ 97
وقتی پدر واسیلی تنها میماند، چهرهاش جدی و عبوس میشد؛ چون در خلوت افکارش جرئت نداشت شوخی کند یا بخندد.
وقتی پدر واسیلی تنها میماند، چهرهاش جدی و عبوس میشد؛ چون در خلوت افکارش جرئت نداشت شوخی کند یا بخندد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.