بریده‌ای از کتاب زندگی واسیلی اثر لئونید نیکلایویچ آندری یف

بریدۀ کتاب

صفحۀ 5

...و نوجوان احمق خود را در دانوب انداخت تا پری خویش را پیدا کند. اکنون آن پری مثل همه‌ی زمانهایی که هنوز مارکو را ندیده بود دارد شنا می‌کند در آب رود و مارکو دیگر نیست... و با این همه نغمه‌ای درباره‌ی مارکو برجای مانده است. و شما که روی زمین زندگی می‌کنید چون کرمهای کور در خاک قصه‌ای از شما تعریف نمی‌کنند و نغمه‌ای هم حتی از شمایان نخواهند خواند. ماکسیم گورکی، افسانه مارکو، ۱۹۰۳ ترجمه: حمیدرضا آتش‌برآب (از کتاب عصر طلایی و نقره‌ای شعر روس)

...و نوجوان احمق خود را در دانوب انداخت تا پری خویش را پیدا کند. اکنون آن پری مثل همه‌ی زمانهایی که هنوز مارکو را ندیده بود دارد شنا می‌کند در آب رود و مارکو دیگر نیست... و با این همه نغمه‌ای درباره‌ی مارکو برجای مانده است. و شما که روی زمین زندگی می‌کنید چون کرمهای کور در خاک قصه‌ای از شما تعریف نمی‌کنند و نغمه‌ای هم حتی از شمایان نخواهند خواند. ماکسیم گورکی، افسانه مارکو، ۱۹۰۳ ترجمه: حمیدرضا آتش‌برآب (از کتاب عصر طلایی و نقره‌ای شعر روس)

92

15

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.