بریدههای کتاب توحید، داروی دردها حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 75 ای هیچ برای هیچ، بر هیچ مپیچ 0 3 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 31 مومن غیر خدا را نیز مدح میکند و حمد میگوید، از زیبای گل نیز تعریف میکند و علم و دانشِ یک دانشمند یا پهلوانی و قدرت یک ورزشکار را نیز میستاید؛ ولی میداند که هرچه هست از خداوند است و همواره در پس پرده اوست که ذرهای از جمالش را در گل به نمایش گذاشته و قطرهای از علمش را در عالِم و پرتویی از قدرتش را در پهلوان قرار داده است؛ پس در همه چیز او را میبیند و با او انس میگیرد و دیدار مخلوقات او را بیشتر به یاد خداوند میاندازد و با دیدن آنها از یاد او غافل نمیشود. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 69 وقتی انسان اموال خویش را امانت دید و از آن خود ندانست، از انفاق کردن آن در راه خدا نیز ترس و واهمهای نخواهد داشت؛ هیچ انسانی از مصرف کردن امانت در راهی که صاحب امانت دوست دارد، امتناع نمیکند. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 58 انسان مومن همیشه باید در درون خویش، نسبت به اینکه تا آخر از امتحانات الهی سرافراز بیرون میآید یا نه، در حالت خوف و رجا به سر ببرد. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 28 کسی که توحید را می فهمد نمی تواند به غیر خدا محبت بورزد؛ چون میفهمد که همه خوبیها و کمالات از خداست و همگی بسان آینههائی هستند که جمال الهی را در خود نشان میدهند. 0 1 •/غین عین/• 1402/10/22 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 81 اصل اساسی در مکتب توحید،اصل مرنج است. مرنج و مرنجان! 0 8 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 72 اگر انسان در سختیها و مصیبتها سخنان باطل بر زبان بیاورد یا غضب بر دیگران داشته باشد و تند خویی کند، دل کسی را برنجاند و ناراحت کند یا به گونهای ناله و گریه و زاری بکند که موجب غفلت از یاد خدا بشود، اینها نشانههای بیصبری است. 0 3 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 26 علم و قدرت، جمال و عزت، مِلک و مُلک، همه و همه فقط متعلق به خداوند است و هیچ کس با او شریک نیست و هرکس هرچه دارد امانتی بیش نیست. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 32 خداوندا! هرچه از خوبیها به ظاهر دارم مال توست و من در هیچ یک از آنها مستقل نیستم و سزاوار هیچ حمد و مدحی نمیباشم و هرچه در مدح من گفته می شود، در حقیقت از آن توست و من نیستم، مگر به سان آینهای که تو به ارادهات گوشهای از جمالت را در آن به نمایش گذاشتهای و خود را نمایاندهای. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 31 و هرچه در حمد و مدح کسی می گوییم، در حقیقت حمد و مدح خداوند است. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 60 انسانی که خودش را امانتدار میپندارد و میداند که امانت متعلق به او نیست، هرگز نمیتواند خودش را بر دیگران برتری بدهد، گرچه تمام خوبیهای عالم را در دنیا و آخرت به او امانت بسپارند، نه فقط برتری بر دیگران پیدا نمیکند، بلکه بار او سنگینتر میشود و مسئولیت بیشتری بر عهده او قرار میگیرد. به همین جهت اگر خودش را با دیگران مقایسه بکند، جایی برای فخر فروختن به دیگران نخواهد داشت. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 83 به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست 0 4 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 82 کسی که برای خودش شأن و منزلتی در عالم نمیپندارد، اگر دیگران آبروی او را نیز ببرند و درباره او بدگویی هم بکنند، همیشه در قلب و خاطرش با خود زمزمه میکند تو که از ابتدا هم جز سیهرویی در درگاه خداوند چیزی نداشتی و رسوای دو عالم بودی، اکنون بدان که چیزی از دست ندادهای تا غصه آن را بخوری. آن کس که از اول چیزی نداشته غصه از دست دادن چیزی را نیز نمیخورد. 0 2 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 58 ملاک برای ترجیح افراد بر یکدیگر، خلوص قلبی افراد است و ظاهر افراد، ملاک ارزشگذاری نیست. 0 1 زینب سادات حسینی 1402/9/27 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 70 0 13 سجاد واحدی خراسانی 1403/9/24 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 17 0 5 •/غین عین/• 1402/10/11 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 47 هرچقدر حس حضور خداوند در انسان قوی تر شود، حال و روز انسان نیز بهتر میشود! 0 11 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 70 انسان همیشه عادت داشته باشد اگر به چیزی از دنیا دلبستگی پیدا کرد، فوراً آن را انفاق کرده و رشته تعلق خود را به آن قطع بکند؛ اگر امروز مالی یا کالایی به دست من رسید و احساس کردم که این مال، در قلب من میخواهد جای باز کند و من را به خودش مشغول نماید، بدون درنگ آن را در راه رضای خدا انفاق بکنم و اجازه ندهم که توهم مالکیت و دارایی و زمینه دلبستگی به غیر خدا در زندگی من شکل بگیرد. 0 1 •/غین عین/• 1402/10/12 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 63 منشأ بسیاری از صفات نیک تأمل در همین ۳مساله: ۱)ارزش کار هرکس به خاتمه آن است(عاقبت بخیری) ۲)ارزش انسان ها به اخلاص و طهارت باطنی و عشق و محبت پروردگار و اولیای اوست! ۳)هیچ کسی در عالم مالک هیچ کمالی نیست و هر چه هست متعلق به خود خداوند است! 0 5 •/غین عین/• 1402/10/21 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 77 دوش که غم، پرده ما می درید خار غم اندر دل ما می خلید در بر استاد خردپیشه ام طرح نمودم غم و اندیشه ام کاو به کف آیینه تدبیر داشت بخت جوان و خرد پیر داشت پیر خردپیشه و نورانی ام برد ز دل زنگ پریشانی ام گفت که در زندگی آزاد باش هان گذران است جهان شاد باش رو به خودت نسبت هستی مده دل به چنین مستی و پستی مده زانچه نداری ز چه افسرده ای؟ وز غم و اندوه دل آزرده ای؟ ور ببرد، ور بدهد دست دوست ور ببرد،ور بنهد ملک اوست ور بِکشی یا بکُشی دیو غم کنج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان میشود وآنچه دلت خواست نه آن میشود 0 7
بریدههای کتاب توحید، داروی دردها حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 75 ای هیچ برای هیچ، بر هیچ مپیچ 0 3 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 31 مومن غیر خدا را نیز مدح میکند و حمد میگوید، از زیبای گل نیز تعریف میکند و علم و دانشِ یک دانشمند یا پهلوانی و قدرت یک ورزشکار را نیز میستاید؛ ولی میداند که هرچه هست از خداوند است و همواره در پس پرده اوست که ذرهای از جمالش را در گل به نمایش گذاشته و قطرهای از علمش را در عالِم و پرتویی از قدرتش را در پهلوان قرار داده است؛ پس در همه چیز او را میبیند و با او انس میگیرد و دیدار مخلوقات او را بیشتر به یاد خداوند میاندازد و با دیدن آنها از یاد او غافل نمیشود. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 69 وقتی انسان اموال خویش را امانت دید و از آن خود ندانست، از انفاق کردن آن در راه خدا نیز ترس و واهمهای نخواهد داشت؛ هیچ انسانی از مصرف کردن امانت در راهی که صاحب امانت دوست دارد، امتناع نمیکند. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 58 انسان مومن همیشه باید در درون خویش، نسبت به اینکه تا آخر از امتحانات الهی سرافراز بیرون میآید یا نه، در حالت خوف و رجا به سر ببرد. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 28 کسی که توحید را می فهمد نمی تواند به غیر خدا محبت بورزد؛ چون میفهمد که همه خوبیها و کمالات از خداست و همگی بسان آینههائی هستند که جمال الهی را در خود نشان میدهند. 0 1 •/غین عین/• 1402/10/22 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 81 اصل اساسی در مکتب توحید،اصل مرنج است. مرنج و مرنجان! 0 8 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 72 اگر انسان در سختیها و مصیبتها سخنان باطل بر زبان بیاورد یا غضب بر دیگران داشته باشد و تند خویی کند، دل کسی را برنجاند و ناراحت کند یا به گونهای ناله و گریه و زاری بکند که موجب غفلت از یاد خدا بشود، اینها نشانههای بیصبری است. 0 3 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 26 علم و قدرت، جمال و عزت، مِلک و مُلک، همه و همه فقط متعلق به خداوند است و هیچ کس با او شریک نیست و هرکس هرچه دارد امانتی بیش نیست. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 32 خداوندا! هرچه از خوبیها به ظاهر دارم مال توست و من در هیچ یک از آنها مستقل نیستم و سزاوار هیچ حمد و مدحی نمیباشم و هرچه در مدح من گفته می شود، در حقیقت از آن توست و من نیستم، مگر به سان آینهای که تو به ارادهات گوشهای از جمالت را در آن به نمایش گذاشتهای و خود را نمایاندهای. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 31 و هرچه در حمد و مدح کسی می گوییم، در حقیقت حمد و مدح خداوند است. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 60 انسانی که خودش را امانتدار میپندارد و میداند که امانت متعلق به او نیست، هرگز نمیتواند خودش را بر دیگران برتری بدهد، گرچه تمام خوبیهای عالم را در دنیا و آخرت به او امانت بسپارند، نه فقط برتری بر دیگران پیدا نمیکند، بلکه بار او سنگینتر میشود و مسئولیت بیشتری بر عهده او قرار میگیرد. به همین جهت اگر خودش را با دیگران مقایسه بکند، جایی برای فخر فروختن به دیگران نخواهد داشت. 0 1 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 83 به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست 0 4 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 82 کسی که برای خودش شأن و منزلتی در عالم نمیپندارد، اگر دیگران آبروی او را نیز ببرند و درباره او بدگویی هم بکنند، همیشه در قلب و خاطرش با خود زمزمه میکند تو که از ابتدا هم جز سیهرویی در درگاه خداوند چیزی نداشتی و رسوای دو عالم بودی، اکنون بدان که چیزی از دست ندادهای تا غصه آن را بخوری. آن کس که از اول چیزی نداشته غصه از دست دادن چیزی را نیز نمیخورد. 0 2 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 58 ملاک برای ترجیح افراد بر یکدیگر، خلوص قلبی افراد است و ظاهر افراد، ملاک ارزشگذاری نیست. 0 1 زینب سادات حسینی 1402/9/27 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 70 0 13 سجاد واحدی خراسانی 1403/9/24 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 17 0 5 •/غین عین/• 1402/10/11 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 47 هرچقدر حس حضور خداوند در انسان قوی تر شود، حال و روز انسان نیز بهتر میشود! 0 11 حمیدرضا فیاضی 1404/3/20 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 70 انسان همیشه عادت داشته باشد اگر به چیزی از دنیا دلبستگی پیدا کرد، فوراً آن را انفاق کرده و رشته تعلق خود را به آن قطع بکند؛ اگر امروز مالی یا کالایی به دست من رسید و احساس کردم که این مال، در قلب من میخواهد جای باز کند و من را به خودش مشغول نماید، بدون درنگ آن را در راه رضای خدا انفاق بکنم و اجازه ندهم که توهم مالکیت و دارایی و زمینه دلبستگی به غیر خدا در زندگی من شکل بگیرد. 0 1 •/غین عین/• 1402/10/12 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 63 منشأ بسیاری از صفات نیک تأمل در همین ۳مساله: ۱)ارزش کار هرکس به خاتمه آن است(عاقبت بخیری) ۲)ارزش انسان ها به اخلاص و طهارت باطنی و عشق و محبت پروردگار و اولیای اوست! ۳)هیچ کسی در عالم مالک هیچ کمالی نیست و هر چه هست متعلق به خود خداوند است! 0 5 •/غین عین/• 1402/10/21 توحید، داروی دردها محمدحسن وکیلی 4.8 17 صفحۀ 77 دوش که غم، پرده ما می درید خار غم اندر دل ما می خلید در بر استاد خردپیشه ام طرح نمودم غم و اندیشه ام کاو به کف آیینه تدبیر داشت بخت جوان و خرد پیر داشت پیر خردپیشه و نورانی ام برد ز دل زنگ پریشانی ام گفت که در زندگی آزاد باش هان گذران است جهان شاد باش رو به خودت نسبت هستی مده دل به چنین مستی و پستی مده زانچه نداری ز چه افسرده ای؟ وز غم و اندوه دل آزرده ای؟ ور ببرد، ور بدهد دست دوست ور ببرد،ور بنهد ملک اوست ور بِکشی یا بکُشی دیو غم کنج نشود دست قضا را قلم آنچه خدا خواست همان میشود وآنچه دلت خواست نه آن میشود 0 7