بریدههای کتاب عشق خدا، چرایی و چگونگی فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/10 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 144 زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت 0 16 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 122 شرط عاشق شدن، تمرکز کردن است 0 5 فائقه 1403/11/7 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 94 0 6 🇮🇷ܩُطَّܣَܝِܘ🇵🇸 1404/1/2 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 34 0 3 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 33 انسان باید دیگران را به خاطر خدا دوست داشته باشد؛ علامتِ اینکه دیگران را به خاطر خدا دوست میداریم، این است که سرِ دوراهیها، محبّت زن و فرزند و مال و دارایی و امثال اینها را فدای محبّت خدای متعال میکند. آنجایی که خدا میگوید این بچهات را به میدان جهاد بفرست، با جان و دل میفرستد. اشک میریزد ولی قلبش آرام است. امّا کسی که فرزندش را در عَرضِ خدا دوست دارد،در چنین مواقعی دلش میلرزد و چه بسا از فرزندش نمیگذرد. مؤمن با این نگاه، هر چیی که یک ارتباطی با خدا دارد را دوست میدارد؛ مجنون دَر و دیوارِ محلّۀ لیلی را میبوسید. به او میگفتند چرا در و دیوار را میبوسی؟ در جواب میگفت: به خاطر عشق و محبّتی که به لیلی دارم، در و دیوار محلّۀ او را هم دوست دارم. حتّی تپههای اطراف منزلِ او را هم دوست دارم. مؤمن وقتی محبّت خدا در قلبش میآید، زمزمۀ زیر لبش هم این شعر سعدی است: به جهان خرّم از آنم که جهانْ خرّم ازوست عاشقم بر همهْ عالَم که همهْ عالَم ازوست چون همۀ عالَم را آینۀ خدا میبیند، همۀ عالَم را دوست میدارد، امّا به خاطر خدا و تا جایی که خدا دوست دارد. اگر هم خدا گفت این آینه را بشکن، درنگ نمیکند و آن را رها میکند. بنابراین، باید در کلّ زندگی خود یک تجدیدنظر اسای داشته باشیم. هر چه هدف و خواسته داریم، فهرست کرده و از بین آنها هر کدام که به خاطر خداست را نگه داشته و در جهت خداوند جهتدهی نماییم و بقیّه را رها کنیم و دور بریزیم. اگر بدانیم همهکارۀ عالَمْ خداست و همهچیز در دست اوست، هیچ چیزی را در غیر راستای او طلب نمیکنیم. ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده 0 9 فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/9 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 75 مؤمن همیشه بین خوف و رجاء است. به رحمت خدا امیدوار است ولی به اعمال خودش نه. 0 3 شیما آرائیان 1403/11/30 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 90 0 1 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 30 سؤال: اگر تنها باید محبّت خدا را در دل نگه داشت، پس با محبّت همسر و فرزند و دوست و رفیق چه کنیم؟ آیا باید این محبّتها را از دل بیرون کنیم؟ سیّدالشهداء علیه السلام واقعاً عاشق حضرت علی اکبر بودند. در غیر این صورت که در روز عاشورا پشت سر علی اکبر اینطور اشک نمیریختند! پس چطور ما میگوییم تنها باید خدا را دوست داشت؟ چگونه ممکن است که قلب انسان خدایی شود امّا محبّت دیگران نیز در قلبش بماند؟ در پایخ باید گفت منظور ما این نیست که انسان باید محبّت غیر خدا را از قلبش بیرون نمایَد، بلکه اگر محبّتی در قلب انسان برای غیر خدا وجود دارد، باید آن محبّت را خدایی کند. فرض کنید فرزند انسان که خیلی او را دوست دارد، به سفر رفته است. ممکن است پدر و مادر گهگاهی عکس او را نگاه کرده و حتّی گریه هم بکنند. آیا در اینجا در دل این پدر و مادر دو محبّت وجود دارد؛ یکی محبّتِ فرزند سفر رفته و دیگری محبّت نسبت به عکس او؟ واقعیّت این است که در دل پدر و مادر تنها یک محبّت وجود دارد و آن محبّت نسبت به خود فرزند است و اگر فرزند بیاید، دیگر انسان با عکس او کاری ندارد. تا وقتی که دستِ پدر و مادر به فرزند نمیرسد، با این عکس همصحبت میشوند و تصویر او را میبوسند و در فراقش گریه میکنند. اولیاء خدا در عالَم تنها خدا را دوست دارند؛ محبّتی که نسبت به سایرین دارند،از این باب است که آنها را آینۀ خدا میبینند، نه اینکه مثل ما آنها را در عَرضِ خدا و جدا از او بدانند. سیّدالشهداء علیه السلام خدا را دوست دارند و از آنجایی که حضرت علی اکبر علیه السلام را شخصیّتی سر تا پا نور و آینۀ صفات الهی میدانند، ایشان را هم دوست دارند. ما هم وظیفه داریم که فرزندمان را دوست داشته باشیم؛ زیرا مخلوقی از مخلوقات الهی و بندهای از بندگان خدا و مسلمان و شیعه است. به همین مقدار که به خدا منسوب است، باید او را دوست داشته باشیم. ما نگفتیم انسان نباید نسبت به غیر خدا محبّت داشته باشد، بلکه گفتیم همۀ محبّتها سر جای خود باشد، امّا استقلال نداشته باشد و در همۀ آنها چاشنی عشق و محبّت خدا وجود داشته باشد؛ یعنی اگر از ما سؤال شد که چرا همسر و فرزندت را دوست داری، در پاسخ بگوییم: چون محبّت به همسر و فرزند، من را به خدا نزدیک میکند. من آنها را به خاطر خدا دوست دارم و اِلّا آنها مِنهای خدا، شأنیّتِ دوست داشتن ندارند. 0 4 شیما آرائیان 1403/11/30 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 89 0 1 محمد حسین آقاجانی 1404/1/3 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 80 کار عشق همان است که امیرالمومنین (ع)می فرمایند : محبت خدا آتشی است که از هیچ چیزی عبور نمیکند مگر آن که آن را میسوزاند... 0 2 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/12 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 44 تنها راه رسیدن در یک کلمه خلاصه میشود؛"اطاعت و تسلیم" 0 4 زینب نجفی 1403/1/23 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 16 معبود من ! کیست که شیرینی محبت تورا چشیده باشد و به جای تو به دنبال کس دیگری باشد و کیست که با مقام قرب تو انس گرفته باشد و به جای تو کس دیگری را طلب نماید . 0 15 🇮🇷ܩُطَّܣَܝِܘ🇵🇸 1404/1/2 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 13 0 3 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 105 لازمه رشد کردن ، بخشیدن است...! 0 4 محمد حسین آقاجانی 1403/12/25 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 29 اگر اراده عالم بالا تحقق پیدا کند بدون اسباب ظاهری هم در این عالم کارها انجام میشود و اگر اراده عالم بالا تعلق نگیرد ، از دست از اسباب ظاهری کاری بر نمیآید... 0 1 فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/9 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 85 0 3 🦋 𝙺𝚑𝚊𝚝𝚎𝚛𝚎𝚑 🦋 1404/1/8 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 34 به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست 0 12 ToronjPolyglot 1404/1/1 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 133 کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیت عشق می سوزد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 40 هیچ چیز در دنیا ارزشمندتر و گرانقیمتتر از انس با خدا و رسیدن به لقاء الهی نیست؛ اگر انسان بخواهد خردمندانه رفتار کند، نباید به چیزی غیر از لقاء الله قانع باشد و اگر کسی به کمتر از این قانع شود، نقد عمرش را باخته و از دست داده است. علامت لقاء الله و رسیدن به خدا این است که انسان در وجودش از هر گونه تعلّق و دلبستگی به غیر خدا خالی شود و سراپای وجودش دلبستگی به خداوند متعال باشد. حتّی از دلبستگی به خود هم بیرون بیاید؛ یعنی کاری که انجام میدهد یا تصمیمی که میگیرد، برای خودش نباشد. این کار و تصمیم جوشیده از اتّصال به خداوند باشد. دعای شریفی در مناجات شعبانیّه وجود دارد که کلید معرفة الله و لقاء الله است و به انسان نشان میدهد معنای معرفة الله چیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در آن دعا به خدای متعال عرض میکنند: إلی هَبْ لِي کَمالَ الإنْقِطاعِ إلَيكَ. خدایا! نهایت انقطاع و بریدن از غیر خودت به سوی خودت را به من عنایت کن. این یعنی انسان به نهایت درجۀ ممکن، از غیر خدا ببُرَد و به خداوند متعال متّصل شود. کمال انقطاع و نهایت بریدن از غیر خدا به سوی خدا، یعنی تمام قلب و دل را از امور دیگر خالی کند و حتّی به خودش هم تعلّق نداشته باشد. اگر گفتند تمام وجودت را فدا کن، با تمام میل و عشق،خودش را نیز فدا کند. 0 4 علی سعیدی 1403/6/26 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 95 0 5
بریدههای کتاب عشق خدا، چرایی و چگونگی فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/10 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 144 زیر شمشیر غمش رقص کنان باید رفت 0 16 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 122 شرط عاشق شدن، تمرکز کردن است 0 5 فائقه 1403/11/7 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 94 0 6 🇮🇷ܩُطَّܣَܝِܘ🇵🇸 1404/1/2 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 34 0 3 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 33 انسان باید دیگران را به خاطر خدا دوست داشته باشد؛ علامتِ اینکه دیگران را به خاطر خدا دوست میداریم، این است که سرِ دوراهیها، محبّت زن و فرزند و مال و دارایی و امثال اینها را فدای محبّت خدای متعال میکند. آنجایی که خدا میگوید این بچهات را به میدان جهاد بفرست، با جان و دل میفرستد. اشک میریزد ولی قلبش آرام است. امّا کسی که فرزندش را در عَرضِ خدا دوست دارد،در چنین مواقعی دلش میلرزد و چه بسا از فرزندش نمیگذرد. مؤمن با این نگاه، هر چیی که یک ارتباطی با خدا دارد را دوست میدارد؛ مجنون دَر و دیوارِ محلّۀ لیلی را میبوسید. به او میگفتند چرا در و دیوار را میبوسی؟ در جواب میگفت: به خاطر عشق و محبّتی که به لیلی دارم، در و دیوار محلّۀ او را هم دوست دارم. حتّی تپههای اطراف منزلِ او را هم دوست دارم. مؤمن وقتی محبّت خدا در قلبش میآید، زمزمۀ زیر لبش هم این شعر سعدی است: به جهان خرّم از آنم که جهانْ خرّم ازوست عاشقم بر همهْ عالَم که همهْ عالَم ازوست چون همۀ عالَم را آینۀ خدا میبیند، همۀ عالَم را دوست میدارد، امّا به خاطر خدا و تا جایی که خدا دوست دارد. اگر هم خدا گفت این آینه را بشکن، درنگ نمیکند و آن را رها میکند. بنابراین، باید در کلّ زندگی خود یک تجدیدنظر اسای داشته باشیم. هر چه هدف و خواسته داریم، فهرست کرده و از بین آنها هر کدام که به خاطر خداست را نگه داشته و در جهت خداوند جهتدهی نماییم و بقیّه را رها کنیم و دور بریزیم. اگر بدانیم همهکارۀ عالَمْ خداست و همهچیز در دست اوست، هیچ چیزی را در غیر راستای او طلب نمیکنیم. ما از تو به غیر از تو نداریم تمنّا حلوا به کسی ده که محبّت نچشیده 0 9 فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/9 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 75 مؤمن همیشه بین خوف و رجاء است. به رحمت خدا امیدوار است ولی به اعمال خودش نه. 0 3 شیما آرائیان 1403/11/30 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 90 0 1 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 30 سؤال: اگر تنها باید محبّت خدا را در دل نگه داشت، پس با محبّت همسر و فرزند و دوست و رفیق چه کنیم؟ آیا باید این محبّتها را از دل بیرون کنیم؟ سیّدالشهداء علیه السلام واقعاً عاشق حضرت علی اکبر بودند. در غیر این صورت که در روز عاشورا پشت سر علی اکبر اینطور اشک نمیریختند! پس چطور ما میگوییم تنها باید خدا را دوست داشت؟ چگونه ممکن است که قلب انسان خدایی شود امّا محبّت دیگران نیز در قلبش بماند؟ در پایخ باید گفت منظور ما این نیست که انسان باید محبّت غیر خدا را از قلبش بیرون نمایَد، بلکه اگر محبّتی در قلب انسان برای غیر خدا وجود دارد، باید آن محبّت را خدایی کند. فرض کنید فرزند انسان که خیلی او را دوست دارد، به سفر رفته است. ممکن است پدر و مادر گهگاهی عکس او را نگاه کرده و حتّی گریه هم بکنند. آیا در اینجا در دل این پدر و مادر دو محبّت وجود دارد؛ یکی محبّتِ فرزند سفر رفته و دیگری محبّت نسبت به عکس او؟ واقعیّت این است که در دل پدر و مادر تنها یک محبّت وجود دارد و آن محبّت نسبت به خود فرزند است و اگر فرزند بیاید، دیگر انسان با عکس او کاری ندارد. تا وقتی که دستِ پدر و مادر به فرزند نمیرسد، با این عکس همصحبت میشوند و تصویر او را میبوسند و در فراقش گریه میکنند. اولیاء خدا در عالَم تنها خدا را دوست دارند؛ محبّتی که نسبت به سایرین دارند،از این باب است که آنها را آینۀ خدا میبینند، نه اینکه مثل ما آنها را در عَرضِ خدا و جدا از او بدانند. سیّدالشهداء علیه السلام خدا را دوست دارند و از آنجایی که حضرت علی اکبر علیه السلام را شخصیّتی سر تا پا نور و آینۀ صفات الهی میدانند، ایشان را هم دوست دارند. ما هم وظیفه داریم که فرزندمان را دوست داشته باشیم؛ زیرا مخلوقی از مخلوقات الهی و بندهای از بندگان خدا و مسلمان و شیعه است. به همین مقدار که به خدا منسوب است، باید او را دوست داشته باشیم. ما نگفتیم انسان نباید نسبت به غیر خدا محبّت داشته باشد، بلکه گفتیم همۀ محبّتها سر جای خود باشد، امّا استقلال نداشته باشد و در همۀ آنها چاشنی عشق و محبّت خدا وجود داشته باشد؛ یعنی اگر از ما سؤال شد که چرا همسر و فرزندت را دوست داری، در پاسخ بگوییم: چون محبّت به همسر و فرزند، من را به خدا نزدیک میکند. من آنها را به خاطر خدا دوست دارم و اِلّا آنها مِنهای خدا، شأنیّتِ دوست داشتن ندارند. 0 4 شیما آرائیان 1403/11/30 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 89 0 1 محمد حسین آقاجانی 1404/1/3 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 80 کار عشق همان است که امیرالمومنین (ع)می فرمایند : محبت خدا آتشی است که از هیچ چیزی عبور نمیکند مگر آن که آن را میسوزاند... 0 2 زَهْــــراٰ نوروزی 1404/1/12 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 44 تنها راه رسیدن در یک کلمه خلاصه میشود؛"اطاعت و تسلیم" 0 4 زینب نجفی 1403/1/23 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 16 معبود من ! کیست که شیرینی محبت تورا چشیده باشد و به جای تو به دنبال کس دیگری باشد و کیست که با مقام قرب تو انس گرفته باشد و به جای تو کس دیگری را طلب نماید . 0 15 🇮🇷ܩُطَّܣَܝِܘ🇵🇸 1404/1/2 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 13 0 3 معصومه اسدی 1403/11/18 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 105 لازمه رشد کردن ، بخشیدن است...! 0 4 محمد حسین آقاجانی 1403/12/25 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 29 اگر اراده عالم بالا تحقق پیدا کند بدون اسباب ظاهری هم در این عالم کارها انجام میشود و اگر اراده عالم بالا تعلق نگیرد ، از دست از اسباب ظاهری کاری بر نمیآید... 0 1 فاطمه زهرا (حسنا)صالحی نسب 1403/4/9 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 85 0 3 🦋 𝙺𝚑𝚊𝚝𝚎𝚛𝚎𝚑 🦋 1404/1/8 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 34 به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست 0 12 ToronjPolyglot 1404/1/1 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 133 کسی که محتاج عشق است، در دنیای تنهایی با محرومیت عشق می سوزد. 0 2 محمّد صالحی بابادی 1402/12/19 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 40 هیچ چیز در دنیا ارزشمندتر و گرانقیمتتر از انس با خدا و رسیدن به لقاء الهی نیست؛ اگر انسان بخواهد خردمندانه رفتار کند، نباید به چیزی غیر از لقاء الله قانع باشد و اگر کسی به کمتر از این قانع شود، نقد عمرش را باخته و از دست داده است. علامت لقاء الله و رسیدن به خدا این است که انسان در وجودش از هر گونه تعلّق و دلبستگی به غیر خدا خالی شود و سراپای وجودش دلبستگی به خداوند متعال باشد. حتّی از دلبستگی به خود هم بیرون بیاید؛ یعنی کاری که انجام میدهد یا تصمیمی که میگیرد، برای خودش نباشد. این کار و تصمیم جوشیده از اتّصال به خداوند باشد. دعای شریفی در مناجات شعبانیّه وجود دارد که کلید معرفة الله و لقاء الله است و به انسان نشان میدهد معنای معرفة الله چیست. امیر المؤمنین صلوات الله علیه در آن دعا به خدای متعال عرض میکنند: إلی هَبْ لِي کَمالَ الإنْقِطاعِ إلَيكَ. خدایا! نهایت انقطاع و بریدن از غیر خودت به سوی خودت را به من عنایت کن. این یعنی انسان به نهایت درجۀ ممکن، از غیر خدا ببُرَد و به خداوند متعال متّصل شود. کمال انقطاع و نهایت بریدن از غیر خدا به سوی خدا، یعنی تمام قلب و دل را از امور دیگر خالی کند و حتّی به خودش هم تعلّق نداشته باشد. اگر گفتند تمام وجودت را فدا کن، با تمام میل و عشق،خودش را نیز فدا کند. 0 4 علی سعیدی 1403/6/26 عشق خدا، چرایی و چگونگی محمدحسن وکیلی 4.6 22 صفحۀ 95 0 5