بریدههای کتاب بازرس نرگس 1403/3/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 13 بعضی وقتها عقل زیادی بدتر از بیعقلی است. 6 95 Shamim 1403/9/5 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 128 در زندگی باید خوشبخت بود و برای این امر باید پول داشت و مقام، و برای به دست آوردن آنها: رشوه گیری، دستبرد به خزانه، اظهار چاپلوسی و حقارت در برابر مقامات و اشراف و توانگران، مردم آزاری و خشونت حیوانی در برابر زیردستان. 0 19 سورینام 1404/4/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 13 هیچکس نیست که گناه های خودش را نشناسد. 0 1 سورینام 1404/4/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 14 باید در مورد معلم تاریخ هم به شما تذکر بدهم. مسلماً آدم با کله ای است، معلوم است. یک اطلاعاتی هم به شاگردانش میدهد. فقط با چنان شور و حرارتی درس میدهد که از خود بیخود میشود. یک بار درس دادنش را دیدم: خوب، تا موقعی که از آشوری ها و بابلی ها میگفت، هنوز چیزی نبود، ولی وقتی به اسکندر مقدونی رسید، چشمتان روز بد نبیند. خدا شاهد است خیال کردم آتش سوزی شده! از پشت میز دوید بیرون و با تمام قدرت صندلی را کوبید زمین. قبول، اسکندر مقدونی قهرمان بزرگی بوده، ولی صندلی را برای چه می شکند؟ این ضرر به خزانه دولت است. 0 2 رضا میلانلویی 1404/4/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 58 من خوردن را دوست دارم. آخر ما برای همین زندگی میکنیم که یکی یکی گلهای لذت و خوشی را بچینیم. 0 2 رضا میلانلویی 1404/4/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 120 زن کاروبکین: شنیدید درباره ما چه میگوید؟ مهمانان: بله، همیشه همین طوری بوده؛ من او را خوب میشناسم؛اگر دعوتش کنی پشت میز، پاهایش را هم میگذارد روی آن... 0 2 فاطیما 1404/2/2 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 137 خنده ، قضیه مهمیست. انسان از هیچ چیز مانند خنده نمیترسد. انسان از ترس خنده دیگران از دست زدن به کارهایی خودداری میکند که تحت هیچ نیروی دیگری حاضر به صرف نظر کردن از آنها نبود. 0 6 ریحانه مویدی 1403/12/12 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 139 آه،خنده.قضیه مهمی است.انسان از هیچ چیز مانند خنده نمیترسد.خنده جان و مال گناهکار را از او نمیستاند ، ولی او را گرفتار میکند و انسان از ترس خندهٔ دیگران ، از دست زدن به کارهایی خودداری میکند که تحت هیچ نیروی دیگری حاضر به صرفنظر کردن از آنها نبود....... 0 3 محدثه حسنی 1403/9/1 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 126 اگر خدا بخواهد کسی را مجازات کند، اول عقلش را از او می گیرد. 5 48 شکیلا دلیر 1403/10/6 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 142 0 4 SeyedehZahra 1404/1/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 140 0 4 زهرا حق شناس 1403/2/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 17 0 5 مریم ده نشین 1403/8/29 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 119 0 5
بریدههای کتاب بازرس نرگس 1403/3/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 13 بعضی وقتها عقل زیادی بدتر از بیعقلی است. 6 95 Shamim 1403/9/5 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 128 در زندگی باید خوشبخت بود و برای این امر باید پول داشت و مقام، و برای به دست آوردن آنها: رشوه گیری، دستبرد به خزانه، اظهار چاپلوسی و حقارت در برابر مقامات و اشراف و توانگران، مردم آزاری و خشونت حیوانی در برابر زیردستان. 0 19 سورینام 1404/4/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 13 هیچکس نیست که گناه های خودش را نشناسد. 0 1 سورینام 1404/4/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 14 باید در مورد معلم تاریخ هم به شما تذکر بدهم. مسلماً آدم با کله ای است، معلوم است. یک اطلاعاتی هم به شاگردانش میدهد. فقط با چنان شور و حرارتی درس میدهد که از خود بیخود میشود. یک بار درس دادنش را دیدم: خوب، تا موقعی که از آشوری ها و بابلی ها میگفت، هنوز چیزی نبود، ولی وقتی به اسکندر مقدونی رسید، چشمتان روز بد نبیند. خدا شاهد است خیال کردم آتش سوزی شده! از پشت میز دوید بیرون و با تمام قدرت صندلی را کوبید زمین. قبول، اسکندر مقدونی قهرمان بزرگی بوده، ولی صندلی را برای چه می شکند؟ این ضرر به خزانه دولت است. 0 2 رضا میلانلویی 1404/4/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 58 من خوردن را دوست دارم. آخر ما برای همین زندگی میکنیم که یکی یکی گلهای لذت و خوشی را بچینیم. 0 2 رضا میلانلویی 1404/4/16 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 120 زن کاروبکین: شنیدید درباره ما چه میگوید؟ مهمانان: بله، همیشه همین طوری بوده؛ من او را خوب میشناسم؛اگر دعوتش کنی پشت میز، پاهایش را هم میگذارد روی آن... 0 2 فاطیما 1404/2/2 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 137 خنده ، قضیه مهمیست. انسان از هیچ چیز مانند خنده نمیترسد. انسان از ترس خنده دیگران از دست زدن به کارهایی خودداری میکند که تحت هیچ نیروی دیگری حاضر به صرف نظر کردن از آنها نبود. 0 6 ریحانه مویدی 1403/12/12 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 139 آه،خنده.قضیه مهمی است.انسان از هیچ چیز مانند خنده نمیترسد.خنده جان و مال گناهکار را از او نمیستاند ، ولی او را گرفتار میکند و انسان از ترس خندهٔ دیگران ، از دست زدن به کارهایی خودداری میکند که تحت هیچ نیروی دیگری حاضر به صرفنظر کردن از آنها نبود....... 0 3 محدثه حسنی 1403/9/1 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 126 اگر خدا بخواهد کسی را مجازات کند، اول عقلش را از او می گیرد. 5 48 شکیلا دلیر 1403/10/6 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 142 0 4 SeyedehZahra 1404/1/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 140 0 4 زهرا حق شناس 1403/2/9 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 17 0 5 مریم ده نشین 1403/8/29 بازرس نیکلای واسیلیویچ گوگول 4.2 34 صفحۀ 119 0 5