بریدههای کتاب زنده به گور حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 27 0 2 حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 35 0 2 فاطمه محمدی 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 17 من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم ،دنیا،مردم همهش به چشم یک بازیچه ،یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است . 0 10 Della 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 36 گاهی دیوانگی ام گل میکند، میخواهم بروم دور، خیلی دور، یک جایی که خودم را فراموش بکنم، فراموش بشوم، گم بشوم، نابود بشوم، میخواهم از خود بگریزم بروم خیلی دور، مثلا بروم در سیبری، در خانه های چوبین زیر درختهای کاج، آسمان خاکستری، برف، برف انبوه ، بروم زندگان خودم را از سر بگیرم. 0 71 حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 52 هیج نفهمید درد من چه است!هیچکس بدرد من نمیتواند پی ببرد!این دوا ها خنده دار است،انجا روی میز هفت هشت جور دوا برایم قطار کرده اند ،من پیش خودم میخندم،چه بازیگر خانه ای! 0 3 آیناز 1402/3/19 زنده بگور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 1 اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم،میتوانستم بگویم.نه یک احساساتی هست،یک چیزهائی هست که نمیشود بدیگری فهماند،نمیشود گفت،ادم را مسخره میکنند، هرکسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند.زبان ادمیزاد مثل خودش ناقص است 1 34 آیناز 1402/3/19 زنده بگور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 1 آنها به من میخندند،نمیدانند که من بیشتر به آنها میخندم من از خودم و از همه خواننده های این مزخرفها بیزارم. زندهبگور 0 32
بریدههای کتاب زنده به گور حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 27 0 2 حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 35 0 2 فاطمه محمدی 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 17 من همیشه زندگانی را به مسخره گرفتم ،دنیا،مردم همهش به چشم یک بازیچه ،یک ننگ، یک چیز پوچ و بی معنی است . 0 10 Della 1404/2/12 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 36 گاهی دیوانگی ام گل میکند، میخواهم بروم دور، خیلی دور، یک جایی که خودم را فراموش بکنم، فراموش بشوم، گم بشوم، نابود بشوم، میخواهم از خود بگریزم بروم خیلی دور، مثلا بروم در سیبری، در خانه های چوبین زیر درختهای کاج، آسمان خاکستری، برف، برف انبوه ، بروم زندگان خودم را از سر بگیرم. 0 71 حورا 1403/3/14 زنده به گور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 52 هیج نفهمید درد من چه است!هیچکس بدرد من نمیتواند پی ببرد!این دوا ها خنده دار است،انجا روی میز هفت هشت جور دوا برایم قطار کرده اند ،من پیش خودم میخندم،چه بازیگر خانه ای! 0 3 آیناز 1402/3/19 زنده بگور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 1 اگر میتوانستم افکار خودم را بدیگری بفهمانم،میتوانستم بگویم.نه یک احساساتی هست،یک چیزهائی هست که نمیشود بدیگری فهماند،نمیشود گفت،ادم را مسخره میکنند، هرکسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند.زبان ادمیزاد مثل خودش ناقص است 1 34 آیناز 1402/3/19 زنده بگور صادق هدایت 3.6 17 صفحۀ 1 آنها به من میخندند،نمیدانند که من بیشتر به آنها میخندم من از خودم و از همه خواننده های این مزخرفها بیزارم. زندهبگور 0 32