بریدههای کتاب بازگشت به رویافروشی دالرگات Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 152 فقط اینکه پشت میلههای زندان نیستیم، ما رو بی گناه نمیکنه. 0 4 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 76 نمی تونی تمام زندگیت رو صرف امید دادن به دیگران کنی. 0 6 Atabak_P 1404/1/13 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 68 تجربه یک اتفاق آسیب زننده گاهی می تواند ذهن شما را باز کند و تمرکزتان را به کارهای لازم معطوف کند. 0 1 Atabak_P 1404/1/15 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 152 آیا واقعا کسی تو این دنیا هست که کاملا بی گناه و معصوم باشه؟ فقط اینکه پشت میله های زندان نیستیم، ما رو بی گناه نمی کنه. روی برگردوندن از واقعیت های تلخ زندگی هم خودش نوعی گناهه. 0 0 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 207 بابت شادی ای که اکنون داری در زمان حال زندگی کن. بابت شادی ای که در راه است چشم انتظار آینده باش. و به گذشته بیندیش چرا که شادی را تنها پس از رفتنش میشناسی. 0 6 NJM 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 76 تمام نیرو و قدرت من، از شادی نشأت می گیره،و اشتیاق برای اون شادیه که به من قدرت و اراده میده. 0 4 Atabak_P 1404/1/13 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 68 شاید بدنش می دانست بزرگترین تهدید، احساسات خودش است. 0 2 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 202 وقتی از خودش پرسیده بود هدف زندگی اش چیست و کجا میتواند شادی را پیدا کند، جوابها را از قبل میدانست. آن ها تمام مدت در درون خودش بودند. 0 4 Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 190 در حقیقت، مرگ و زندگی هیچ وقت از هم دور نیستن. 0 14 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 71 خوابیدن یکی از معدود شادی های او بود. کاری بود که هرکسی با بستن چشمانش از عهده آن بر می آمد. طولی نکشید که فهمید در خواب، می تواند ببیند و احساس رستگاری کرد. چیزهایی که در خواب می دید، حتی زیباتر از واقعیت بودند. دانستن اینکه می تواند بخوابد و رویا ببیند، تنها چیزی بود که در طول روز، او را سرپا نگه می داشت. 0 4 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 153 توی اخبار یه عالمه آدم می بینی که کارهای بد می کنن و قسر در میرن. کلوچه برای اوناست. من توش به هشدار براشون میذارم؛ اگر گناه کنی، حتی یک شب خواب خوش در انتظارت نیست.» 0 4 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 127 ما تو دنیایی زندگی می کنیم که توش عشق معنوی،بی ارزش شده. 0 3 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 203 اینم میگذره و چیز مهمی نیست. از این بابت مطمئن میشم. 0 4 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 202 زندگی همیشه ۹۹/۹ درصد معمولی، و ۰/۱ درصد جدید بود. 0 6 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 184 شنیدم کار ساده و تکراری،کمک می کنه خودتو جمع و جور کنی. 0 3 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 153 من لزوماً آرزو نمی کنم دنیا بدون چالش و سختی باشه. چیزی که من آرزوش رو دارم، دنیاییه که یه سری بدی ها توش نیست... مثل قساوت ها و ظلم های احمقانه ای که شب ها دست از سرت برنمی داره. مثل به توده ی تزلزل ناپذیر که توی سینته. 0 3 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 186 همه به یه پناهگاه نیاز دارن، ولی حیف نیست اگه زیادی اینجا احساس راحتی کنی و هیچ وقت به جایی که ازش اومدی، برنگردی؟ 0 6 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 187 خاطرات،این توانایی رو دارن که هرچی بیشتر یادشون می کنیم،قوی تر میشن. 0 3 Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 184 مرد جراُت نداشت کلمهی "افسردگی" را به کار ببرد، زیرا میترسید که این کلمه به طور کامل او را ببلعد. 0 10 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 183 نیروی محرکه ی او همیشه خانوادهاش بود. وقتی به سن استقلال رسید، تنها جاه طلبی اش این بود که به خاطر آن ها به سرعت به موفقیت دست یابد. 0 5
بریدههای کتاب بازگشت به رویافروشی دالرگات Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 152 فقط اینکه پشت میلههای زندان نیستیم، ما رو بی گناه نمیکنه. 0 4 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 76 نمی تونی تمام زندگیت رو صرف امید دادن به دیگران کنی. 0 6 Atabak_P 1404/1/13 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 68 تجربه یک اتفاق آسیب زننده گاهی می تواند ذهن شما را باز کند و تمرکزتان را به کارهای لازم معطوف کند. 0 1 Atabak_P 1404/1/15 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 152 آیا واقعا کسی تو این دنیا هست که کاملا بی گناه و معصوم باشه؟ فقط اینکه پشت میله های زندان نیستیم، ما رو بی گناه نمی کنه. روی برگردوندن از واقعیت های تلخ زندگی هم خودش نوعی گناهه. 0 0 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 207 بابت شادی ای که اکنون داری در زمان حال زندگی کن. بابت شادی ای که در راه است چشم انتظار آینده باش. و به گذشته بیندیش چرا که شادی را تنها پس از رفتنش میشناسی. 0 6 NJM 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 76 تمام نیرو و قدرت من، از شادی نشأت می گیره،و اشتیاق برای اون شادیه که به من قدرت و اراده میده. 0 4 Atabak_P 1404/1/13 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 68 شاید بدنش می دانست بزرگترین تهدید، احساسات خودش است. 0 2 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 202 وقتی از خودش پرسیده بود هدف زندگی اش چیست و کجا میتواند شادی را پیدا کند، جوابها را از قبل میدانست. آن ها تمام مدت در درون خودش بودند. 0 4 Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 190 در حقیقت، مرگ و زندگی هیچ وقت از هم دور نیستن. 0 14 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 71 خوابیدن یکی از معدود شادی های او بود. کاری بود که هرکسی با بستن چشمانش از عهده آن بر می آمد. طولی نکشید که فهمید در خواب، می تواند ببیند و احساس رستگاری کرد. چیزهایی که در خواب می دید، حتی زیباتر از واقعیت بودند. دانستن اینکه می تواند بخوابد و رویا ببیند، تنها چیزی بود که در طول روز، او را سرپا نگه می داشت. 0 4 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 153 توی اخبار یه عالمه آدم می بینی که کارهای بد می کنن و قسر در میرن. کلوچه برای اوناست. من توش به هشدار براشون میذارم؛ اگر گناه کنی، حتی یک شب خواب خوش در انتظارت نیست.» 0 4 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 127 ما تو دنیایی زندگی می کنیم که توش عشق معنوی،بی ارزش شده. 0 3 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 203 اینم میگذره و چیز مهمی نیست. از این بابت مطمئن میشم. 0 4 حنا دروی 4 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 202 زندگی همیشه ۹۹/۹ درصد معمولی، و ۰/۱ درصد جدید بود. 0 6 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 184 شنیدم کار ساده و تکراری،کمک می کنه خودتو جمع و جور کنی. 0 3 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 153 من لزوماً آرزو نمی کنم دنیا بدون چالش و سختی باشه. چیزی که من آرزوش رو دارم، دنیاییه که یه سری بدی ها توش نیست... مثل قساوت ها و ظلم های احمقانه ای که شب ها دست از سرت برنمی داره. مثل به توده ی تزلزل ناپذیر که توی سینته. 0 3 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 186 همه به یه پناهگاه نیاز دارن، ولی حیف نیست اگه زیادی اینجا احساس راحتی کنی و هیچ وقت به جایی که ازش اومدی، برنگردی؟ 0 6 NJM 1404/2/20 بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 187 خاطرات،این توانایی رو دارن که هرچی بیشتر یادشون می کنیم،قوی تر میشن. 0 3 Daydreamer 7 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 184 مرد جراُت نداشت کلمهی "افسردگی" را به کار ببرد، زیرا میترسید که این کلمه به طور کامل او را ببلعد. 0 10 حنا دروی 6 روز پیش بازگشت به رویافروشی دالرگات لی می یه 4.5 4 صفحۀ 183 نیروی محرکه ی او همیشه خانوادهاش بود. وقتی به سن استقلال رسید، تنها جاه طلبی اش این بود که به خاطر آن ها به سرعت به موفقیت دست یابد. 0 5