بریده‌های کتاب ویرانم کن

عشق حرامزاده ی عوضی بی عاطفه ای است‌. ....

۴۵۷۲. تماشایش کردم که شمرد.تا ۴۵۷۲. پنج ساعت طول کشید.

برای حیات به هیچ چیز نیاز ندارم جز حروف.بدون آنها من هم وجود ندارم.چون این کلماتی که مینویسم تنها مدرکی است که اثبات میکند هنوز زنده ام.

شاید این بار فرق داشته باشد اما همیشه همان است.هیچ‌کس نیست تا به او پناه ببری.هیچ‌کس پشتیبانت نیست.

به این باور رسیده ام خطرناک ترین آدم کسی است که حس پشیمانی ندارو.کسی که هرگز عذرخواهی نمی کند.

بعضی از روزها از خودم می‌پرسم چرا اصرار دارم به زنده ماندنم ادامه دهم.

تمام آن چیزی که به آن اهمیت میدهم حول محور یک شخص میگردد...

گمان کنم خیلی زود درست شود افکار ویرانم. امید دارم خیلی زود برگردد عقل گریزانم.

آدم ها به ندرت متوجه می شوند که همیشه با لب هایشان و با چشم هایشان راست می گویند . شخصی را توی اتاقی که چیزی قایم کرده بنداز بعد از او بپرس کجا قایمش کرده ؛ می گوید نمی داند ؛ می گوید اشتباه گرفته ای ؛ اما تقریبا همیشه نیم نگاهی سمت محل دقیقش می اندازد.

آدم ها به ندرت متوجه می‌شوند که همیشه با لب هایشان دروغ و با چشم هایشان راست میگویند‌.شخصی را توی اتاقی که چیزی قایم کرده بیانداز و بعد از او بپرس کجا قایمش کرده؛میگوید نمی‌داند؛می‌گوید اشتباه گرفته‌ای؛اما تقریبا همیشه نیم نگاهی سمت محل دقیقش می‌اندازد.

تنها چیزی که اعصابم را آرام میکند حمام طولانی است.

دارم دیوانه می‌شوم

گاهی آرزو می‌کنم کاش می‌توانستم مدتی از پوسته‌ی خودم خارج شوم.دلم می‌خواهد این جسم خسته را ترک کنم

مدام آرزو میکنم کاش یک دوست داشته باشم.

آدم ها به ندرت متوجه میشوند که همیشه با لب هایشان دروغ و با چشم هایشان راست می گویند.