بریدههای کتاب روی شانه های نونا yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 《اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی،در جمع نیز بی پروا خواهی شد.》 0 2 yeganeh 1404/3/30 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 114 فکرم رفت پیش اومانی، آباجی و جیسو، شاید دیگر هرگز نمیتوانستم آن هارا ببینم. زیر لب زمزمه کردم:《آباجی.》اشک از چشمانم جاری شد، انبار تاریک بود و کسی من را نمیدید،جلوی جاری شدن اشک هایم را نگرفتم . 0 2 yeganeh 1404/3/29 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 63 من فقط چند باری توانسته بودم او را ببینم ،آن هم اواخر شب یا در تاریک روشن اول صبح؛ طوری که شک داشتم پدرم را دیده بودم یا روحش را.دلم برایش تنگ شده بود. 0 2 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 209 پسرها بهتر از دخترها نیستن. اصلاً هیچکسی بهتر از هیچکس دیگهای نیست. 0 10 رابین 1404/4/20 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 43 خونه و زندگی و زنده بودن چه ارزشی داره وقتی هیچ امیدی به آزادی نداشته باشی؟ 0 0 رابین 1404/4/22 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 «اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی، در جمع نیز بی پروا خواهی شد.» 0 0 رابین 1404/4/22 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 209 پسر ها بهتر از دختر ها نیستن. اصلا هیچ کسی بهتر از هیچ کس دیگه ای نیست. 0 0 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 177 حتی اگر دنیا و مردمانش هم دیوانه شده باشند باز هم خورشید طلوع و غروب خواهد کرد. 0 6 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 124 یانگ سو از کنار من زیر چشمی نگاهی به دخترک انداخت،چشم هایش برق زد. بعد دستم را ول کرد و بدوبدو به سمت جونی رفت. دهانم باز ماند،باورم نمی شد. اما حالا دیگر میدانستم که فقط یک دختر زیبا کافی بود تا یانگ سو به ثانیه ای من را رها کند.پوزخندی زدم و تظاهر کردم به برادرم خیره شده ام. 0 1 یک کاربر NULL 1404/1/8 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 44 "...یه دختر باید مثل روباه زیرک و تیزبین باشه وگرنه از این دنیا جون سالم به در نمی بره!" 0 30 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 129 درست مثل اومانی حرف می زد.داشت ارزشم را بهم یادآوری می کرد. قطرات داغ اشک چشمانم را تار کردند . نمیتوانستم نگاهش کنم. اما میدانستم حرف هایش حقیقت داشت. 0 2 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 285 0 10 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 177 حتی اگر دنیا و مردمانش هم دیوانه شده باشند، باز هم خورشید طلوع و غروب خواهد کرد. 0 20 yeganeh 1404/3/28 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 54 برای اولین بار بعد از هفته ها، آباجی دست های اومانی را لمس کرد. همان حرکت کوچک از سمت آباجی،اومانی را آرام کرد و باعث شد انقباض شانه هایش از بین بروند. 0 3 یک کاربر NULL 1404/1/8 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 43 "خونه و زندگی و زنده بودن چه ارزشی داره وقتی هیچ امیدی به آزادی نداشته باشی ؟..." 0 17 yeganeh 1404/4/3 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 235 یه مادر بدون پسرش مثل به لاک پشتِ بدون لاکه. 0 2 فائقه 1403/4/15 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 0 7 N.Z.Hajali 1403/11/21 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 180 اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی، در جمع بی پروا خواهی شد. 0 3 yeganeh 1404/4/3 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 285 می دونی سورا،خرمالو قبل از اینکه شیرین و نارنجی بشه،سبزه،اون قدر ترش و گسه که دهنت رو خشک می کنه.گاهی اوقات مادرت هم همین طوره.》اما اگه صبوری کنی و بهش زمان بدی ،میوه ای میشه که زمین تا آسمون با اولش فرق داره،چیزی که ارزش صبر کردن رو داره. 0 2 yeganeh 1404/3/30 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 86 به همین سادگی.درست روز تولد دوازده سالگی،زندگی ام تمام شد. 0 2
بریدههای کتاب روی شانه های نونا yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 《اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی،در جمع نیز بی پروا خواهی شد.》 0 2 yeganeh 1404/3/30 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 114 فکرم رفت پیش اومانی، آباجی و جیسو، شاید دیگر هرگز نمیتوانستم آن هارا ببینم. زیر لب زمزمه کردم:《آباجی.》اشک از چشمانم جاری شد، انبار تاریک بود و کسی من را نمیدید،جلوی جاری شدن اشک هایم را نگرفتم . 0 2 yeganeh 1404/3/29 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 63 من فقط چند باری توانسته بودم او را ببینم ،آن هم اواخر شب یا در تاریک روشن اول صبح؛ طوری که شک داشتم پدرم را دیده بودم یا روحش را.دلم برایش تنگ شده بود. 0 2 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 209 پسرها بهتر از دخترها نیستن. اصلاً هیچکسی بهتر از هیچکس دیگهای نیست. 0 10 رابین 1404/4/20 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 43 خونه و زندگی و زنده بودن چه ارزشی داره وقتی هیچ امیدی به آزادی نداشته باشی؟ 0 0 رابین 1404/4/22 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 «اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی، در جمع نیز بی پروا خواهی شد.» 0 0 رابین 1404/4/22 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 209 پسر ها بهتر از دختر ها نیستن. اصلا هیچ کسی بهتر از هیچ کس دیگه ای نیست. 0 0 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 177 حتی اگر دنیا و مردمانش هم دیوانه شده باشند باز هم خورشید طلوع و غروب خواهد کرد. 0 6 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 124 یانگ سو از کنار من زیر چشمی نگاهی به دخترک انداخت،چشم هایش برق زد. بعد دستم را ول کرد و بدوبدو به سمت جونی رفت. دهانم باز ماند،باورم نمی شد. اما حالا دیگر میدانستم که فقط یک دختر زیبا کافی بود تا یانگ سو به ثانیه ای من را رها کند.پوزخندی زدم و تظاهر کردم به برادرم خیره شده ام. 0 1 یک کاربر NULL 1404/1/8 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 44 "...یه دختر باید مثل روباه زیرک و تیزبین باشه وگرنه از این دنیا جون سالم به در نمی بره!" 0 30 yeganeh 1404/4/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 129 درست مثل اومانی حرف می زد.داشت ارزشم را بهم یادآوری می کرد. قطرات داغ اشک چشمانم را تار کردند . نمیتوانستم نگاهش کنم. اما میدانستم حرف هایش حقیقت داشت. 0 2 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 285 0 10 Vanda ; ☆ 1403/8/1 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 177 حتی اگر دنیا و مردمانش هم دیوانه شده باشند، باز هم خورشید طلوع و غروب خواهد کرد. 0 20 yeganeh 1404/3/28 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 54 برای اولین بار بعد از هفته ها، آباجی دست های اومانی را لمس کرد. همان حرکت کوچک از سمت آباجی،اومانی را آرام کرد و باعث شد انقباض شانه هایش از بین بروند. 0 3 یک کاربر NULL 1404/1/8 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 43 "خونه و زندگی و زنده بودن چه ارزشی داره وقتی هیچ امیدی به آزادی نداشته باشی ؟..." 0 17 yeganeh 1404/4/3 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 235 یه مادر بدون پسرش مثل به لاک پشتِ بدون لاکه. 0 2 فائقه 1403/4/15 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 162 0 7 N.Z.Hajali 1403/11/21 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 180 اگر در خلوت خودت پروا نداشته باشی، در جمع بی پروا خواهی شد. 0 3 yeganeh 1404/4/3 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 285 می دونی سورا،خرمالو قبل از اینکه شیرین و نارنجی بشه،سبزه،اون قدر ترش و گسه که دهنت رو خشک می کنه.گاهی اوقات مادرت هم همین طوره.》اما اگه صبوری کنی و بهش زمان بدی ،میوه ای میشه که زمین تا آسمون با اولش فرق داره،چیزی که ارزش صبر کردن رو داره. 0 2 yeganeh 1404/3/30 روی شانه های نونا جولی لی 4.6 10 صفحۀ 86 به همین سادگی.درست روز تولد دوازده سالگی،زندگی ام تمام شد. 0 2