بریدههای کتاب دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس زهرا🌿 1402/11/3 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 116 هوگو: باری را که نمیتوانی ببری بر دوش نگذار، وگرنه خیلی سنگین میشود، همه چیزسنگین است...نمیدانمشما ملتفت شده باشید یا نه؛ جوان بودن کار آسانی نیست... 0 32 Haniyeh 1402/11/16 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 74 0 9 Haniyeh 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 25 2 10 روشنا 1402/11/5 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 68 ژرژ - کسی در این مورد به او سرکوفت نزده. فقط یک دنیا فاصله میان ما است. او تفننی آمده به حزب و اگه وارد حزب شده، واسه این بوده که این کار رو پسندیده و خواسته کار پسندیدهای کرده باشه؛ اما ما چارهای جز این نداشتیم. هودهرر - خیال میکنی که او غیر از این کاری میتوانسته بکند؟ گرسنگی دیگران هم مسئله سادهای نیست که به آسانی بشود تحملش کرد. 1 11 Srafil 1402/11/10 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 155 اصلاً چیزی وجود ندارد که لازم به اثبات باشد. میدانی انقلاب مسئلهی لیاقت نیست. مسئلهی «با نتیجه بودن» است، و بهشتی هم در کار نیست و باید آدم کاری را بکند که برای آن آفریده شده و چه بهتر که آسان هم باشد. بهترین کار آن نیست که بیش از هر کاری آدم را به زحمت بیندازد؛ آن است که بیش از هر کاری آدم در آن موفق بشود. 0 6 زهرا🌿 1402/11/1 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 68 ژرژ : احساسات سفارشی نیست... 0 24 ماه آسمان 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 160 0 30 روشنا 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 127 ژسیکا- چرا این کار ممکن نیست؟ برای اینکه او طرز فکر و عقاید تو را ندارد؟ هوگو- همچین. برای اینکه عقاید مرا ندارد. ژسیکا- و حتماً باید آدمهایی را که عقاید شما را ندارند کشت؟ هوگو- گاهی. ژسیکا- اما بگو ببینم تو چرا عقاید لویی و اولگا را قبول کردهای؟ هوگو- چون عقایدشان درست است. ژسیکا- ولی هوگو، فرض کن که تو سال گذشته به جای اینکه لویی را ببینی، هودهرر را دیده بودی. آن وقت عقاید او را درست خیال میکردی؛ همچه نیست؟ هوگو- تو دیوانهای. ژسیکا- چرا؟ هوگو- آدم وقتی به حرفهای تو گوش کند، خیال میکند همه عقاید با هم یکسانند و آدم همانطور که دچار امراض میشود، دچار عقاید هم میشود. 0 12 Haniyeh 1402/11/19 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 118 2 13 ابراهیم خالیدی 1402/11/24 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 38 آدمی که میل به زندگی ندارد اگر دیگران بتوانند به کار بکشندش ممکن است به دردی بخورد. 0 16 مهدی اسماعیلی 1402/11/13 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 147 هودهرر: خیال میکنی با کمال معصومیت و دور از هر گناهی، میشود حکومت کرد؟ 0 17 روشنا 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 140 هوگو- من هیچوقت به رفقایم دروغ نگفتهام؛ من... اصلاً مبارزه برای آزادی مردم به چه درد میخورد؟ اگر آدم اینقدر کم برایشان ارزش قائل باشد که با دروغ و دونگ کلهشان را پر کند؟ 0 13 ابراهیم خالیدی 1402/11/25 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 67 سلیک :خوب وقتی وظیفه ای رو برات گفتند تو نمیدونی که بای بهش احترام بگذاری؟ هوگو :میدونم سلیک: خوب؟ هوگو :من به وظایف و مسئولیتها احترام میگذارم اما به خودم هم احترام میگذارم و به دستورهای احمقانه ای که فقط برای مسخره کردن من داده شده گردن نمیگذارم سلیک: میشنوی؟ بگو ببینم ،ژرژ تو هم به خودت احترام میگذاری؟ ژرژ :خیال نمیکنم یک وقتی باید این طور بشه تو چه طور سلیک؟ سلیک :عقلت کم نشده؟ تو، تا دست کم منشی نباشی حق نداری نسبت به خودت احترام قائل باشی هو گو: احمقهای بیچاره! من اگر وارد حزب شده ام برای این بوده که همه مردم منشی و غیر منشی یک روزی برای خودشان احترامی قائل باشند. ژرژ :ساکتش کن سلیک، و گرنه من به گریه میافتم پسر جان ماها اگه وارد حزب شدیم واسه این بوده که دیگه مردن از گرسنگی خسته مون کرده بوده. سلیک : واسه این که آدمهایی مثل ما آخرش یک روزی چیزی داشته باشند که زهر مار کنند ژرژ :آه ،سلیک پرت و پلا گفتن .بسه این را باز کن تا شروع کنیم. 0 1 ماه آسمان 1402/11/5 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 81 4 23 نرگس 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 14 0 11 امیر عبداللهی 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 134 ژسیکا : و حتما باید آدمهایی که عقاید شمارا ندارند کشت؟ هوگو : به نظر تو همه عقاید با هم یکسان اند و آدم همانطور که دچار امراض میشود ، دچار عقاید هم میشود . 1 12 طاهره فرج پور 1403/11/7 دست های آلوده ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 65 همین بچههای سر به راه هستند که هولناک ترین انقلابیها را میسازند. چیزی نمیگویند، زیرِ میز مخفی نمیشوند، در آنِ واحد بیش از یک آبنبات نمیخورند، اما بعدها خیلی خرج روی دست جامعه میگذارند. 0 0 نرگس 1402/11/9 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 125 0 11 نرگس 1402/11/9 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 121 2 12
بریدههای کتاب دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس زهرا🌿 1402/11/3 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 116 هوگو: باری را که نمیتوانی ببری بر دوش نگذار، وگرنه خیلی سنگین میشود، همه چیزسنگین است...نمیدانمشما ملتفت شده باشید یا نه؛ جوان بودن کار آسانی نیست... 0 32 Haniyeh 1402/11/16 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 74 0 9 Haniyeh 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 25 2 10 روشنا 1402/11/5 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 68 ژرژ - کسی در این مورد به او سرکوفت نزده. فقط یک دنیا فاصله میان ما است. او تفننی آمده به حزب و اگه وارد حزب شده، واسه این بوده که این کار رو پسندیده و خواسته کار پسندیدهای کرده باشه؛ اما ما چارهای جز این نداشتیم. هودهرر - خیال میکنی که او غیر از این کاری میتوانسته بکند؟ گرسنگی دیگران هم مسئله سادهای نیست که به آسانی بشود تحملش کرد. 1 11 Srafil 1402/11/10 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 155 اصلاً چیزی وجود ندارد که لازم به اثبات باشد. میدانی انقلاب مسئلهی لیاقت نیست. مسئلهی «با نتیجه بودن» است، و بهشتی هم در کار نیست و باید آدم کاری را بکند که برای آن آفریده شده و چه بهتر که آسان هم باشد. بهترین کار آن نیست که بیش از هر کاری آدم را به زحمت بیندازد؛ آن است که بیش از هر کاری آدم در آن موفق بشود. 0 6 زهرا🌿 1402/11/1 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 68 ژرژ : احساسات سفارشی نیست... 0 24 ماه آسمان 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 160 0 30 روشنا 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 127 ژسیکا- چرا این کار ممکن نیست؟ برای اینکه او طرز فکر و عقاید تو را ندارد؟ هوگو- همچین. برای اینکه عقاید مرا ندارد. ژسیکا- و حتماً باید آدمهایی را که عقاید شما را ندارند کشت؟ هوگو- گاهی. ژسیکا- اما بگو ببینم تو چرا عقاید لویی و اولگا را قبول کردهای؟ هوگو- چون عقایدشان درست است. ژسیکا- ولی هوگو، فرض کن که تو سال گذشته به جای اینکه لویی را ببینی، هودهرر را دیده بودی. آن وقت عقاید او را درست خیال میکردی؛ همچه نیست؟ هوگو- تو دیوانهای. ژسیکا- چرا؟ هوگو- آدم وقتی به حرفهای تو گوش کند، خیال میکند همه عقاید با هم یکسانند و آدم همانطور که دچار امراض میشود، دچار عقاید هم میشود. 0 12 Haniyeh 1402/11/19 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 118 2 13 ابراهیم خالیدی 1402/11/24 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 38 آدمی که میل به زندگی ندارد اگر دیگران بتوانند به کار بکشندش ممکن است به دردی بخورد. 0 16 مهدی اسماعیلی 1402/11/13 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 147 هودهرر: خیال میکنی با کمال معصومیت و دور از هر گناهی، میشود حکومت کرد؟ 0 17 روشنا 1402/11/6 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 140 هوگو- من هیچوقت به رفقایم دروغ نگفتهام؛ من... اصلاً مبارزه برای آزادی مردم به چه درد میخورد؟ اگر آدم اینقدر کم برایشان ارزش قائل باشد که با دروغ و دونگ کلهشان را پر کند؟ 0 13 ابراهیم خالیدی 1402/11/25 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 67 سلیک :خوب وقتی وظیفه ای رو برات گفتند تو نمیدونی که بای بهش احترام بگذاری؟ هوگو :میدونم سلیک: خوب؟ هوگو :من به وظایف و مسئولیتها احترام میگذارم اما به خودم هم احترام میگذارم و به دستورهای احمقانه ای که فقط برای مسخره کردن من داده شده گردن نمیگذارم سلیک: میشنوی؟ بگو ببینم ،ژرژ تو هم به خودت احترام میگذاری؟ ژرژ :خیال نمیکنم یک وقتی باید این طور بشه تو چه طور سلیک؟ سلیک :عقلت کم نشده؟ تو، تا دست کم منشی نباشی حق نداری نسبت به خودت احترام قائل باشی هو گو: احمقهای بیچاره! من اگر وارد حزب شده ام برای این بوده که همه مردم منشی و غیر منشی یک روزی برای خودشان احترامی قائل باشند. ژرژ :ساکتش کن سلیک، و گرنه من به گریه میافتم پسر جان ماها اگه وارد حزب شدیم واسه این بوده که دیگه مردن از گرسنگی خسته مون کرده بوده. سلیک : واسه این که آدمهایی مثل ما آخرش یک روزی چیزی داشته باشند که زهر مار کنند ژرژ :آه ،سلیک پرت و پلا گفتن .بسه این را باز کن تا شروع کنیم. 0 1 ماه آسمان 1402/11/5 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 81 4 23 نرگس 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 14 0 11 امیر عبداللهی 1402/11/7 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 134 ژسیکا : و حتما باید آدمهایی که عقاید شمارا ندارند کشت؟ هوگو : به نظر تو همه عقاید با هم یکسان اند و آدم همانطور که دچار امراض میشود ، دچار عقاید هم میشود . 1 12 طاهره فرج پور 1403/11/7 دست های آلوده ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 65 همین بچههای سر به راه هستند که هولناک ترین انقلابیها را میسازند. چیزی نمیگویند، زیرِ میز مخفی نمیشوند، در آنِ واحد بیش از یک آبنبات نمیخورند، اما بعدها خیلی خرج روی دست جامعه میگذارند. 0 0 نرگس 1402/11/9 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 125 0 11 نرگس 1402/11/9 دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس ژان پل سارتر 3.9 15 صفحۀ 121 2 12