بریدهای از کتاب دست های آلوده: نمایشنامه در هفت مجلس اثر ژان پل سارتر
1402/11/6
صفحۀ 127
ژسیکا- چرا این کار ممکن نیست؟ برای اینکه او طرز فکر و عقاید تو را ندارد؟ هوگو- همچین. برای اینکه عقاید مرا ندارد. ژسیکا- و حتماً باید آدمهایی را که عقاید شما را ندارند کشت؟ هوگو- گاهی. ژسیکا- اما بگو ببینم تو چرا عقاید لویی و اولگا را قبول کردهای؟ هوگو- چون عقایدشان درست است. ژسیکا- ولی هوگو، فرض کن که تو سال گذشته به جای اینکه لویی را ببینی، هودهرر را دیده بودی. آن وقت عقاید او را درست خیال میکردی؛ همچه نیست؟ هوگو- تو دیوانهای. ژسیکا- چرا؟ هوگو- آدم وقتی به حرفهای تو گوش کند، خیال میکند همه عقاید با هم یکسانند و آدم همانطور که دچار امراض میشود، دچار عقاید هم میشود.
ژسیکا- چرا این کار ممکن نیست؟ برای اینکه او طرز فکر و عقاید تو را ندارد؟ هوگو- همچین. برای اینکه عقاید مرا ندارد. ژسیکا- و حتماً باید آدمهایی را که عقاید شما را ندارند کشت؟ هوگو- گاهی. ژسیکا- اما بگو ببینم تو چرا عقاید لویی و اولگا را قبول کردهای؟ هوگو- چون عقایدشان درست است. ژسیکا- ولی هوگو، فرض کن که تو سال گذشته به جای اینکه لویی را ببینی، هودهرر را دیده بودی. آن وقت عقاید او را درست خیال میکردی؛ همچه نیست؟ هوگو- تو دیوانهای. ژسیکا- چرا؟ هوگو- آدم وقتی به حرفهای تو گوش کند، خیال میکند همه عقاید با هم یکسانند و آدم همانطور که دچار امراض میشود، دچار عقاید هم میشود.
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.