بریده‌های کتاب کلکسیونر

کاری که میکنی،کاری که قبلا کرده‌ای را مبهم می‌کند.

مردم این روز ها می‌خواهند چیزها را به دست بیاورند، به محض این‌که به چیزی فکر می‌کنند می‌خواهند داشته باشندش، ولی من فرق می‌کنم ، از فکر کردن به آینده لذت می‌برم، از این که همه چیز سر وقتش به نتیجه‌ی مطلوب برسد. به قول عمو دیک ، موقعی که یک ماهی بزرگ به قلابش می‌افتاد، آهسته و پیوسته.

او انسان نیست؛ یک فضای تُهی است با قیافه‌ی مبدّل انسان.

کاری که می‌کنی، کاری را که قبلا کرده‌ای مهبم می‌کند.

لحن حرف زدن ادم هاست که دست شان را رو می کند نه خود چیزهایی که میگویند.

هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن.

کسی که در یک دخمه زندگی نکرده باشد معنای سکوت مطلق را نمی‌داند.

لحن حرف زدن آدم‌هاست که دستشان را رو می‌کند نه خودِ چیزهایی که می‌گویند.

فراموش کردن چیزی نیست که دست خودت باشد، برایت اتفاق می‌افتد.

پول ارزش چیزها رو تعیین نمیکنه

می‌داند بخشی از زیبایی‌ام زنده بودن است،ولی این منِ مُرده است که او می‌خواهد.

پول ارزش چیزها رو تعیین نمی‌کنه.

﴿هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن ﴾

یکی از معلم‌هایم همیشه می‌گفت قدرت فساد می‌آورد. و پول قدرت است.

هدف برای ذهن مثل آب است برای بدن.

همه‌ی ما هر چیزی را که در توان‌مان است به دست می‌آوریم. اگر کسی بیشتر زمان رندگی‌اش چیز قابل توجهی به دست نیاورده باشد، تا دیر نشده شروع به برآورده کردن خواسته‌هایش می‌کند.

وقتی موجودی زنده رو نقاشی می‌کنی یا ازش عکس می‌گیری، اون ممیره.

قدرت فساد می آورد.و پول قدرت است.

آدم ها فقط به خاطر عشق ازدواج می‌کنند.