بریده کتابهای روزها در راه فاطمه یل آملی 1402/6/24 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 102 شعر رمنده است. اگر ناگهان هجوم بیاوری و بخواهی به سبک آمریکایی و به روش تندخوانی زود قالش را بکنی محو میشوی. روزنامه یا رمان پلیسی نیست. باید دل بدهی و بگذاری تا کم کم در تو بروید. کاش به جای تندخوانی که سالها حسرتش را میخوردم یک روش کندخوانی اختراع میکردند. شاید این شتاب موشهای گرسنه که آدم را از کتابی به کتابی دیگر میدواند، این پرواز سبکسرانه و گنجشکوار -از شاخه به شاخه پریدن- درمان میشد. آدم همیشه حس میکند که نرسیده است، نیافته است و در منزل اول است. خستگی راه به تنش میماند. 0 28 امید ابد 1403/8/13 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 55 ««ما به شما گل دادیم ، شما به ما گلوله »» 0 23 پارمیدا 1403/7/12 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 18 حالا ایران را بیشتر از همیشه میخواهم. سابق؛ یعنی در این ده بیست سال اخیر، دوستش داشتم. همانطور که فرزندی مادر خطاکارش را دوست دارد محبت من توأم با نفرت بود. نفرت از ظلمی که هست و سکوتی که خلق کرده و ظالم را سر پا نگهداشته، از سکوتی که من نیز در آن سهیم بودم! همان کینهای را که به خودم داشتم به وطنم هم داشتم. چه اشتباهی! در حقیقت هیچکس نمیدانست در باطن ملت چه دارد میگذرد و چه آتشفشانی زیر خاکستر است. حالا حس دیگری دارم. دلم پیش مادری است که هر روز شهید میشود، هر روز به صلیب میکشندش و هر شب از درد فریاد میکشد. 2 9 امید ابد 1403/9/15 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 95 عشق جوهر همه رویاهاست، ولی همیشه در جایست که دست واقعیت به آن نمی رسد 0 12 امید ابد 1403/8/30 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 86 0 9 امید ابد 1403/8/30 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 88 در میخانه را ببستند و درخانه ، تزویر و ریا را باز کردند 0 17 امید ابد 1403/9/15 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 102 0 5
بریده کتابهای روزها در راه فاطمه یل آملی 1402/6/24 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 102 شعر رمنده است. اگر ناگهان هجوم بیاوری و بخواهی به سبک آمریکایی و به روش تندخوانی زود قالش را بکنی محو میشوی. روزنامه یا رمان پلیسی نیست. باید دل بدهی و بگذاری تا کم کم در تو بروید. کاش به جای تندخوانی که سالها حسرتش را میخوردم یک روش کندخوانی اختراع میکردند. شاید این شتاب موشهای گرسنه که آدم را از کتابی به کتابی دیگر میدواند، این پرواز سبکسرانه و گنجشکوار -از شاخه به شاخه پریدن- درمان میشد. آدم همیشه حس میکند که نرسیده است، نیافته است و در منزل اول است. خستگی راه به تنش میماند. 0 28 امید ابد 1403/8/13 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 55 ««ما به شما گل دادیم ، شما به ما گلوله »» 0 23 پارمیدا 1403/7/12 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 18 حالا ایران را بیشتر از همیشه میخواهم. سابق؛ یعنی در این ده بیست سال اخیر، دوستش داشتم. همانطور که فرزندی مادر خطاکارش را دوست دارد محبت من توأم با نفرت بود. نفرت از ظلمی که هست و سکوتی که خلق کرده و ظالم را سر پا نگهداشته، از سکوتی که من نیز در آن سهیم بودم! همان کینهای را که به خودم داشتم به وطنم هم داشتم. چه اشتباهی! در حقیقت هیچکس نمیدانست در باطن ملت چه دارد میگذرد و چه آتشفشانی زیر خاکستر است. حالا حس دیگری دارم. دلم پیش مادری است که هر روز شهید میشود، هر روز به صلیب میکشندش و هر شب از درد فریاد میکشد. 2 9 امید ابد 1403/9/15 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 95 عشق جوهر همه رویاهاست، ولی همیشه در جایست که دست واقعیت به آن نمی رسد 0 12 امید ابد 1403/8/30 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 86 0 9 امید ابد 1403/8/30 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 88 در میخانه را ببستند و درخانه ، تزویر و ریا را باز کردند 0 17 امید ابد 1403/9/15 روزها در راه شاهرخ مسکوب 4.3 4 صفحۀ 102 0 5