بریده‌های کتاب آزادی معنوی

بریدۀ کتاب

صفحۀ 170

بعضى عوامل هستند كه تا انسان كلاس آن را طى نكند آن پختگى مخصوصى را كه بايد پيدا كند، پيدا نمى‏كند. مثلًا ازدواج از نظر اسلام از چند جنبه مقدس است. برخلاف مسيحيت كه تجرّد در آن تقدس دارد، در اسلام تأهّل تقدس دارد. يكى از دلایل تقدسش جنبه تربيتى روح انسان است. يك نوع پختگى و يك نوع كمال براى روح انسان هست كه جز به وسيله تأهل پيدا نمى‏شود. يعنى اگر يك مرد يا يك زن تا آخر عمر مجرّد بماند و لو اينكه تمام عمرش را رياضت بكشد، نماز بخواند، روزه بگيرد، به مراقبه و مجاهده با نفس بگذراند، در عين حال يك نوع خامى در روح اين آدم مجرد هست و علتش اين است كه متأهّل نشده است.. اين است كه اسلام تأهل را سنت مى‏داند. ممكن است بعضى اشخاص بگويند ما اگر متأهل نيستيم ولى بالأخره به حال عزوبت باقى نمى‏مانيم. نه، مسئله تأهل، اختيار همسر كردن، متعهد شدن در مقابل يك همسر و بعد متعهد بودن در مقابل فرزندان است كه روح انسان را پخته و كامل مى‏كند. چيز ديگر جانشينش نمى‏شود. عواملى كه در تربيت انسان مؤثر است، هر كدام به جاى خود مؤثر است؛ هيچ كدام جاى ديگرى را نمى‏گيرد.

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 181

اگر انسان توفيق پيدا كند كه به مسافرت برود، خصوصاً با سرمايه‏اى علمى كه در غیر سفر كسب كرده است (زيرا اگر انسان، خام به سفر برود استفاده‌‏اى نخواهد كرد) و ناديده‏‌ها را ببيند و برگردد، بسيار مؤثر خواهد بود. آن اثرى كه سفر روى روح انسان مى‏گذارد، آن پختگى‏اى كه مسافرت و هجرت از وطن در روح انسان ايجاد مى‏كند، هيچ عامل ديگرى ايجاد نمى‏كند حتى كتاب خواندن. اگر انسان مثلًا در كشورهاى اسلامى نرود و بگويد به جاى اينكه به اين‏همه كشور بروم و مطالعه كنم، كتاب مى‏خوانم، به نتيجه مطلوب نخواهد رسيد. شك نيست كه كتاب خواندن خيلى مفيد است ولى كتاب خواندن هرگز جاى مسافرت را- كه تغيير جوّ و محيط دادن و از نزديك مشاهده كردن است- نمى‏گيرد. در قرآن آياتى داريم كه امر به سير در ارض كرده است. مفسرين تقريباً اتفاق نظر دارند كه مقصود، مطالعه تاريخ است ولى قرآن براى مطالعه تاريخ، به خواندن كتابهاى تاريخى توصيه نمى‏كند بلكه دعوت به مطالعه آثار تاريخى مى‏كند كه اين صادقتر از مطالعه كتب تاريخ است، چون سفر است و فايده سفر را همراه خود دارد. سفر چيزى است كه غير سفر جاى آن را نمى‏گيرد.

2

بریدۀ کتاب

صفحۀ 1

در اخبار و احادیث وارد شده است که در روز قیامت،گذشته ی انسان و زمان گذشته ی انسان را به او ارائه می دهند و انسان ها چیزهای مختلف می بینند؛وقتی نگاه می کنند یک موجودی را می بینند که قطعاتی از آن سیاه و تیره است و قطعاتی از آن سفید و درخشان،به اختلاف.یک نفر می بیند بیشتر این قطعات تیره است،دیگری می بیند بیشترش سفید و برّاق است.یکی ممکن است در تمام این ها چند نقطه ی سیاه ببیند،همه را سفید ببیند ،و دیگری برعکس چند نقطه ی سفید ببیند و همه را سیاه ببیند.تعجب می کند :این چیست که به او ارائه داده اند؟! می گویند این زمان توست،این عمر توست.آن ساعاتی که این زمان را،روشن و نورانی نگه داشته ای،آن ساعاتی که پرواز داشته ای،شوری داشته ای ،عشقی داشته ای،دلت به یاد خدا زنده بوده است،آن ساعات همان ساعات درخشان نورانی است.آن ساعاتی که در آن خدمتی کرده ای ،کار مفیدی انجام داده ای،ساعات نورانی توست.اما آن ساعاتی که در آن غافل بوده ای،غرق در شهوات بوده ای،بر خلاف رضای خدا قدم برداشته ای ،آن ها دوران تیرگی و تاریکی عمر توست.این زمان توست،این عمر توست.

1