بریدههای کتاب زنان کوچک 𝚁𝚊𝚢𝚊𝚗✨ 1403/3/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 135 یه عاشق واقعی، هیچوقت به خاطر فقر از معشوقش دست نمیکشد. 0 14 🦥 1404/3/28 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 273 آقای بروک که مشغول چال کردن گل رز پژمردهای بود با لحنی تلخ گفت:《من هیچکس را ندارم، فقط چند تا دوست هستند که مرده یا زنده بودنم برایشان چندان اهمیتی ندارد.》 0 0 ریحانهفلاح 1402/8/23 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 84 خوش بحالت که مرا داری، چون اگر من هم مثل تو ماتم میگرفتم چه وضعیتی پیدا میکردیم!خدارو شکر که من همیشه می توانم یک چیز خوشحال کننده پیدا کنم و روحیه ان را حفظ کنم . دیگر غرغر نکن و با روحیهی خوب به خانه برگرد. 0 3 haniyeh samani 1404/1/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 102 0 1 بها 1402/11/9 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 1 «وقتی حس کردید از وضع خود راضی نیستید، به نعمتهایی که دارید فکر کنید و شکرگزار باشید.» 0 14 Eunjin 1403/4/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 154 غرور بهترین ویژگیهای یک آدم را از بین میبرد. استعدادها و خوبیهای آدم، ممکن است دیده نشوند و کسی به آنها پی نبرد، ولی انسان باید از داشتن صفتهای خوب احساس رضایت بکند و فروتن و معتدل باشد. 0 2 𝚁𝚊𝚢𝚊𝚗✨ 1403/3/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 5 واقعا فقیر بودن خیلی دردناک. اصلا عادلانه نیست بعضی ها صاحب همه چیزی باشن و بعضی ها هیچی نداشته باشن. 0 9 sana.sv 1403/1/2 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 142 بت که متوجه حالت پیرمرد شده بود، کنارش نشست و طوری که انگار تمام عمر او را می شناخته، شروع به حرف زدن کرد. این سحر عشق بود که می توانست بر ترس غلبه کند، و نوعی حق شناسی که قدرت غلبه بر غرور را داشت. 0 22 ریحانهفلاح 1402/8/22 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 81 خب ما که نمیتوانیم زندگی مجللی داشته باشیم ، پس بهتر است غر نزنیم و مثل مامان مسئولیت هایمان را قبول کنیم و با خوشحالی پیش برویم... 0 4 Zahra 1404/3/2 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 16 _ یادت باشد که دیگر یک [خانم]جوان هستی_ نخیر نیستم! و اگر بستن موهایم مرا شکل خانم ها میکند تا وقتی بیست سالم بشود ان هارا دوتا دم اسبی میبندم . از بزرگ شدن بدم میاد ، از اینکه دوشیزه مارچ بشوم و لباس های بلند و فاخر بپوشم و خشک و رسمی باشم بدم میاد «دختر بودن به اندازه کافی اش بد است» به هرحال من کارها و رفتار های پسرانه را دوست دارم و نمیتوانم ناراحتی ام را از اینکه پسر نشدم پنهان کنم. 0 3 Sara Rezaei 1404/3/23 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 91 در این دنیا آدمهای زیادی مثل بت وجود دارند که آرام و خجالتی هستند، آدمهایی که در گوشهی خودشان مینشینند، به دیگران کمک میکنند و کسی فداکاریهای آنها را نمیبیند تا زمانی که دیگر صدای آرامشبخششان در خانه به گوش نمیرسد، وجود عزیزشان از بین میرود و تنها سکوت میماند. 0 27 sanaz 1403/1/18 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 119 0 18 sana.sv 1403/1/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 208 جو:《 پس ما ترشیده میشویم 》 خانم مارچ: ( جو، دختر های ترشیده ی خوشبخت از زن های بدبخت، یا دختر های بیحیا که دنبال شوهر می گردند، بهترند) 0 1 sana.sv 1403/1/4 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 172 《مامان؟ شما که هیچ وقت عصبانی نمی شوید!》 _ چهل سال تلاش کردم تا خودم را اصلاح کنم و فقط موفق شدم کنترلش کنم. جو عزیزم، راستش من تقریبا هر روز زندگی ام عصبانی هستم و فقط یاد گرفته ام آن را پنهان کنم؛ هنوز امیدوارم یاد بگیرم چهطور عصبانی نشوم. که آن هم شاید چهل سال دیگر طول بکشد. 0 1 haniyeh samani 1404/1/7 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 208 فقر نمی تواند یک عاشق واقعی را فراری بدهد. 0 12 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 156 0 1 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 31 0 1 Eunjin 1403/4/26 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 427 پول چیز خوبی است جو، و من آرزو میکنم دخترهایم در زندگی نه آنقدر فقیر باشند که محتاج بشوند، و نه آنقدر پولدار که وسوسهاش نابودشان کند. زندگی باشکوه، کاری فوقالعاده و یا نام و شهرت به نظر من ملاکهای خوشبختی نیستند. اگر مقام و پول به همراه عشق و تقوا سراغ دخترهایم بیایند، با کمال میل از آن استقبال میکنم، ولی تجربه به من نشان داده که خوشبختی در خانههای سادهای است که به اندازهی نیاز در آنها پول میآید و بعضی محرومیت ها طعم زندگی را شیرینتر میکنند. 0 2 haniyeh samani 1404/2/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 429 ای کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم. ولی غنچه ها گل می شوند، بچه گربه ها گربه... و فقط می ماند افسوس! 0 12 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 91 0 1
بریدههای کتاب زنان کوچک 𝚁𝚊𝚢𝚊𝚗✨ 1403/3/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 135 یه عاشق واقعی، هیچوقت به خاطر فقر از معشوقش دست نمیکشد. 0 14 🦥 1404/3/28 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 273 آقای بروک که مشغول چال کردن گل رز پژمردهای بود با لحنی تلخ گفت:《من هیچکس را ندارم، فقط چند تا دوست هستند که مرده یا زنده بودنم برایشان چندان اهمیتی ندارد.》 0 0 ریحانهفلاح 1402/8/23 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 84 خوش بحالت که مرا داری، چون اگر من هم مثل تو ماتم میگرفتم چه وضعیتی پیدا میکردیم!خدارو شکر که من همیشه می توانم یک چیز خوشحال کننده پیدا کنم و روحیه ان را حفظ کنم . دیگر غرغر نکن و با روحیهی خوب به خانه برگرد. 0 3 haniyeh samani 1404/1/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 102 0 1 بها 1402/11/9 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 1 «وقتی حس کردید از وضع خود راضی نیستید، به نعمتهایی که دارید فکر کنید و شکرگزار باشید.» 0 14 Eunjin 1403/4/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 154 غرور بهترین ویژگیهای یک آدم را از بین میبرد. استعدادها و خوبیهای آدم، ممکن است دیده نشوند و کسی به آنها پی نبرد، ولی انسان باید از داشتن صفتهای خوب احساس رضایت بکند و فروتن و معتدل باشد. 0 2 𝚁𝚊𝚢𝚊𝚗✨ 1403/3/11 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 5 واقعا فقیر بودن خیلی دردناک. اصلا عادلانه نیست بعضی ها صاحب همه چیزی باشن و بعضی ها هیچی نداشته باشن. 0 9 sana.sv 1403/1/2 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 142 بت که متوجه حالت پیرمرد شده بود، کنارش نشست و طوری که انگار تمام عمر او را می شناخته، شروع به حرف زدن کرد. این سحر عشق بود که می توانست بر ترس غلبه کند، و نوعی حق شناسی که قدرت غلبه بر غرور را داشت. 0 22 ریحانهفلاح 1402/8/22 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 81 خب ما که نمیتوانیم زندگی مجللی داشته باشیم ، پس بهتر است غر نزنیم و مثل مامان مسئولیت هایمان را قبول کنیم و با خوشحالی پیش برویم... 0 4 Zahra 1404/3/2 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 16 _ یادت باشد که دیگر یک [خانم]جوان هستی_ نخیر نیستم! و اگر بستن موهایم مرا شکل خانم ها میکند تا وقتی بیست سالم بشود ان هارا دوتا دم اسبی میبندم . از بزرگ شدن بدم میاد ، از اینکه دوشیزه مارچ بشوم و لباس های بلند و فاخر بپوشم و خشک و رسمی باشم بدم میاد «دختر بودن به اندازه کافی اش بد است» به هرحال من کارها و رفتار های پسرانه را دوست دارم و نمیتوانم ناراحتی ام را از اینکه پسر نشدم پنهان کنم. 0 3 Sara Rezaei 1404/3/23 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 91 در این دنیا آدمهای زیادی مثل بت وجود دارند که آرام و خجالتی هستند، آدمهایی که در گوشهی خودشان مینشینند، به دیگران کمک میکنند و کسی فداکاریهای آنها را نمیبیند تا زمانی که دیگر صدای آرامشبخششان در خانه به گوش نمیرسد، وجود عزیزشان از بین میرود و تنها سکوت میماند. 0 27 sanaz 1403/1/18 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 119 0 18 sana.sv 1403/1/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 208 جو:《 پس ما ترشیده میشویم 》 خانم مارچ: ( جو، دختر های ترشیده ی خوشبخت از زن های بدبخت، یا دختر های بیحیا که دنبال شوهر می گردند، بهترند) 0 1 sana.sv 1403/1/4 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 172 《مامان؟ شما که هیچ وقت عصبانی نمی شوید!》 _ چهل سال تلاش کردم تا خودم را اصلاح کنم و فقط موفق شدم کنترلش کنم. جو عزیزم، راستش من تقریبا هر روز زندگی ام عصبانی هستم و فقط یاد گرفته ام آن را پنهان کنم؛ هنوز امیدوارم یاد بگیرم چهطور عصبانی نشوم. که آن هم شاید چهل سال دیگر طول بکشد. 0 1 haniyeh samani 1404/1/7 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 208 فقر نمی تواند یک عاشق واقعی را فراری بدهد. 0 12 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 156 0 1 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 31 0 1 Eunjin 1403/4/26 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 427 پول چیز خوبی است جو، و من آرزو میکنم دخترهایم در زندگی نه آنقدر فقیر باشند که محتاج بشوند، و نه آنقدر پولدار که وسوسهاش نابودشان کند. زندگی باشکوه، کاری فوقالعاده و یا نام و شهرت به نظر من ملاکهای خوشبختی نیستند. اگر مقام و پول به همراه عشق و تقوا سراغ دخترهایم بیایند، با کمال میل از آن استقبال میکنم، ولی تجربه به من نشان داده که خوشبختی در خانههای سادهای است که به اندازهی نیاز در آنها پول میآید و بعضی محرومیت ها طعم زندگی را شیرینتر میکنند. 0 2 haniyeh samani 1404/2/5 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 429 ای کاش هیچوقت بزرگ نمی شدیم. ولی غنچه ها گل می شوند، بچه گربه ها گربه... و فقط می ماند افسوس! 0 12 naseri 1403/6/16 زنان کوچک لوییزا می الکوت 4.2 114 صفحۀ 91 0 1