صفحۀ اصلی
گشت‌وگذار

بریده‌های کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

محمد مهدی صافی

محمد مهدی صافی

1403/8/14

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
مارتین مک دونا

3.6

6

null

صفحۀ 32

0

3

ریحانه؛

ریحانه؛

دیروز

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
مارتین مک دونا

3.6

6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 16

یه روزی می‌رسه که هیچ شاه و ملکه‌ای نباشه. اون ‌زمان هم آدم‌ها باز، اون‌قدری که باید، همدیگه رو دوست ندارن و این قضیه چیزی رو حل نمی‌کنه، ولی دست‌کم اون ‌زمان دیگه کثافت‌های کمتری تو دنیا هستن که ما باید بابت زندگی‌شون پول کَلون بدیم.

0

7

dino

dino

دیروز

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
مارتین مک دونا

3.6

6

null

صفحۀ 14

0

9

بیتا

بیتا

1403/4/1

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
مارتین مک دونا

3.6

6

بریدۀ کتاب

صفحۀ 38

مارجوری: دیگه قصه‌ها تنها چیزهایی بودن که برام باقی مونده بود ... جفتی: سه! مارجوری: حالا شما اونها رو هم کشتین.

0

0

محمد مهدی صافی

محمد مهدی صافی

1403/8/14

یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه
مارتین مک دونا

3.6

6

null

صفحۀ 32

0

1