بریدههای کتاب سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار پارسا گلی نژاد 1404/7/2 - 22:43 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 65 انگار لحظات قبل از خوشیها از خود خوشیها دلپذیرترند. 0 5 پارسا گلی نژاد 1404/7/3 - 16:11 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 6 اگر به هر دلیل میخواستی له شدن روح کسی را ببینی،آنجا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهی کافی روشن.جایی است با نور کم. 0 1 MwBy 1404/7/6 - 01:24 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 8 در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیدهاند و هر لحظه ممکن است از هم متلاشی شوند. اما در فاجعه اگر چیزها بهم چسبیدند دیگر هیچوقت از هم جدا نمیشوند. 0 1 MwBy 1404/7/6 - 01:26 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 9 هر خوشبختی همیشه در معرض فروریختن و تبدیل شدن به فاجعه است اما فاجعهها هرگز تبدیل به خوشبختی نمیشوند. 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:23 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 110 این کتابهای نادان را که مدام میگویند وزن ندارد و رنگ یا طعم یا رایحه و حجم ندارد و دیده نمیشود صدای تو، زیر آن بید بلند که از شنیدن واژههایت جنون گرفت دفن کنید؛ به فتوای مرد غمگینی که هر شب آدینه بر ضریح صدایت دخیل میبندد. 0 0 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:14 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 107 0 1 شهاب 1404/3/12 - 14:33 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 10 الیاس می گفت از میترا جدا شده چون میترا مثل استخر کوچک و کم عمقی بود که مدام سرت می خورد به دیواره هاش . به کف اش . نمی شد در او شنا کرد . نمی شد در او گردش کرد . می گفت آشنایی اش با میترا مثل ورود به کوچه ی بن بستی بود که دیر یا زود باید از آن بیرون می زد. 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 03:08 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 120 راننده به او میگوید تهران شبیه فیلمی ست که هر وقت آدم آن را میبیند دلش میخواهد بزند زیر گریه اما همیشه از کسانی که دارند با او فیلم را تماشا میکنند، خجالت میکشد. 0 2 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:59 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 23 0 2 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:10 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 105 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:41 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 12 0 0 آرزو ارجمند 1403/10/15 - 00:29 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 1 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:47 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 14 0 51 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 19:34 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 110 0 0 شهاب 1404/4/8 - 18:23 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 24 " به او گفته بودم بچه نمی خواهم . چون از داشتنش وحشت دارم . از اینکه موجودی را از جایی که نمی دانم کجاست پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالا تا صد ها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد ، ربطی به من نداشته باشد ، می ترسیدم . هنوز هم می ترسم . شاید فکر احمقانه ای باشد اما خودم را مسئول همه ی مصائبی می دانم که ممکن است بعد ها بر سر موجودی بیاید که من ، و تنها من ، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید . بار ها به این فکر کرده بودم که اگر بچه ی من ناقص الخلقه متولد شود چه کسی واقعا چه کسی مقصر است؟ اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی و دو سالگی سرطان سینه بگیرد چه؟ اگر نوه من در تصادف کشته شود؟ اگر پسر نوه ی من از شدت فقر روزی هزار بار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟ اگر دختر یکی از نوادگان پانزدهم من از دست شوهر عوضی و ابله ش با داشتن چهار بچه قد و نیم قد خودکشی کند ، چه؟ " 0 0 daryaaa 1404/5/31 - 12:42 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 4 0 3 شهاب 1404/4/19 - 23:13 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 40 اگر به هر دلیلی می خواستی له شدن روح کسی را ببینی ، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست . جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازه کافی روشن . جایی است با نور کم . 0 1
بریدههای کتاب سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار پارسا گلی نژاد 1404/7/2 - 22:43 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 65 انگار لحظات قبل از خوشیها از خود خوشیها دلپذیرترند. 0 5 پارسا گلی نژاد 1404/7/3 - 16:11 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 6 اگر به هر دلیل میخواستی له شدن روح کسی را ببینی،آنجا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست؛جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازهی کافی روشن.جایی است با نور کم. 0 1 MwBy 1404/7/6 - 01:24 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 8 در خوشبختی انگار چیزها خیلی ضعیف به هم چسبیدهاند و هر لحظه ممکن است از هم متلاشی شوند. اما در فاجعه اگر چیزها بهم چسبیدند دیگر هیچوقت از هم جدا نمیشوند. 0 1 MwBy 1404/7/6 - 01:26 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 9 هر خوشبختی همیشه در معرض فروریختن و تبدیل شدن به فاجعه است اما فاجعهها هرگز تبدیل به خوشبختی نمیشوند. 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:23 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 110 این کتابهای نادان را که مدام میگویند وزن ندارد و رنگ یا طعم یا رایحه و حجم ندارد و دیده نمیشود صدای تو، زیر آن بید بلند که از شنیدن واژههایت جنون گرفت دفن کنید؛ به فتوای مرد غمگینی که هر شب آدینه بر ضریح صدایت دخیل میبندد. 0 0 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:14 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 107 0 1 شهاب 1404/3/12 - 14:33 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 10 الیاس می گفت از میترا جدا شده چون میترا مثل استخر کوچک و کم عمقی بود که مدام سرت می خورد به دیواره هاش . به کف اش . نمی شد در او شنا کرد . نمی شد در او گردش کرد . می گفت آشنایی اش با میترا مثل ورود به کوچه ی بن بستی بود که دیر یا زود باید از آن بیرون می زد. 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 03:08 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 120 راننده به او میگوید تهران شبیه فیلمی ست که هر وقت آدم آن را میبیند دلش میخواهد بزند زیر گریه اما همیشه از کسانی که دارند با او فیلم را تماشا میکنند، خجالت میکشد. 0 2 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:59 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 23 0 2 محمدرضا زاهدی 1404/1/13 - 05:10 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 105 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:41 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 12 0 0 آرزو ارجمند 1403/10/15 - 00:29 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 1 0 1 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 03:47 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 14 0 51 محمدرضا زاهدی 1404/1/12 - 19:34 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 110 0 0 شهاب 1404/4/8 - 18:23 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 24 " به او گفته بودم بچه نمی خواهم . چون از داشتنش وحشت دارم . از اینکه موجودی را از جایی که نمی دانم کجاست پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالا تا صد ها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد ، ربطی به من نداشته باشد ، می ترسیدم . هنوز هم می ترسم . شاید فکر احمقانه ای باشد اما خودم را مسئول همه ی مصائبی می دانم که ممکن است بعد ها بر سر موجودی بیاید که من ، و تنها من ، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید . بار ها به این فکر کرده بودم که اگر بچه ی من ناقص الخلقه متولد شود چه کسی واقعا چه کسی مقصر است؟ اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی و دو سالگی سرطان سینه بگیرد چه؟ اگر نوه من در تصادف کشته شود؟ اگر پسر نوه ی من از شدت فقر روزی هزار بار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟ اگر دختر یکی از نوادگان پانزدهم من از دست شوهر عوضی و ابله ش با داشتن چهار بچه قد و نیم قد خودکشی کند ، چه؟ " 0 0 daryaaa 1404/5/31 - 12:42 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 4 0 3 شهاب 1404/4/19 - 23:13 سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار مصطفی مستور 3.3 15 صفحۀ 40 اگر به هر دلیلی می خواستی له شدن روح کسی را ببینی ، آن جا زیر نور شدید یا در تاریکی محض نیست . جایی است نه کاملا تاریک و نه به اندازه کافی روشن . جایی است با نور کم . 0 1