بریده‌ای از کتاب سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار اثر مصطفی مستور

شهاب

شهاب

22 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 24

" به او گفته بودم بچه نمی خواهم . چون از داشتنش وحشت دارم . از اینکه موجودی را از جایی که نمی دانم کجاست پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالا تا صد ها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد ، ربطی به من نداشته باشد ، می ترسیدم . هنوز هم می ترسم . شاید فکر احمقانه ای باشد اما خودم را مسئول همه ی مصائبی می دانم که ممکن است بعد ها بر سر موجودی بیاید که من ، و تنها من ، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید . بار ها به این فکر کرده بودم که اگر بچه ی من ناقص الخلقه متولد شود چه کسی واقعا چه کسی مقصر است؟ اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی و دو سالگی سرطان سینه بگیرد چه؟ اگر نوه من در تصادف کشته شود؟ اگر پسر نوه ی من از شدت فقر روزی هزار بار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟ اگر دختر یکی از نوادگان پانزدهم من از دست شوهر عوضی و ابله ش با داشتن چهار بچه قد و نیم قد خودکشی کند ، چه؟ "

" به او گفته بودم بچه نمی خواهم . چون از داشتنش وحشت دارم . از اینکه موجودی را از جایی که نمی دانم کجاست پرت کنم به زندگی اما سرنوشت خودش و نسلی که احتمالا تا صد ها سال بعد از او ادامه پیدا خواهد کرد ، ربطی به من نداشته باشد ، می ترسیدم . هنوز هم می ترسم . شاید فکر احمقانه ای باشد اما خودم را مسئول همه ی مصائبی می دانم که ممکن است بعد ها بر سر موجودی بیاید که من ، و تنها من ، به هر دلیل تصمیم گرفته بودم به دنیا بیاید . بار ها به این فکر کرده بودم که اگر بچه ی من ناقص الخلقه متولد شود چه کسی واقعا چه کسی مقصر است؟ اگر دختر سالم و خوشگلی باشد اما در سی و دو سالگی سرطان سینه بگیرد چه؟ اگر نوه من در تصادف کشته شود؟ اگر پسر نوه ی من از شدت فقر روزی هزار بار دعا کند کاش هرگز متولد نشده بود؟ اگر دختر یکی از نوادگان پانزدهم من از دست شوهر عوضی و ابله ش با داشتن چهار بچه قد و نیم قد خودکشی کند ، چه؟ "

5

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.