بریده‌ای از کتاب سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار اثر مصطفی مستور

بریدۀ کتاب

صفحۀ 120

راننده به او می‌گوید تهران شبیه فیلمی ست که هر وقت آدم آن را می‌بیند دلش می‌خواهد بزند زیر گریه اما همیشه از کسانی که دارند با او فیلم را تماشا می‌کنند، خجالت می‌کشد.

راننده به او می‌گوید تهران شبیه فیلمی ست که هر وقت آدم آن را می‌بیند دلش می‌خواهد بزند زیر گریه اما همیشه از کسانی که دارند با او فیلم را تماشا می‌کنند، خجالت می‌کشد.

13

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.