بریده‌ای از کتاب سه گزارش کوتاه درباره ی نوید و نگار اثر مصطفی مستور

شهاب

شهاب

1404/3/12

بریدۀ کتاب

صفحۀ 10

الیاس می گفت از میترا جدا شده چون میترا مثل استخر کوچک و کم عمقی بود که مدام‌ سرت می خورد به دیواره هاش . به کف اش . نمی شد در او شنا کرد . نمی شد در او گردش کرد . می گفت آشنایی اش با میترا مثل ورود به کوچه ی بن بستی بود که دیر یا زود باید از آن بیرون می زد.

الیاس می گفت از میترا جدا شده چون میترا مثل استخر کوچک و کم عمقی بود که مدام‌ سرت می خورد به دیواره هاش . به کف اش . نمی شد در او شنا کرد . نمی شد در او گردش کرد . می گفت آشنایی اش با میترا مثل ورود به کوچه ی بن بستی بود که دیر یا زود باید از آن بیرون می زد.

7

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.