بریده کتابهای ژرمینال پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 70 اِتییِن وقتی در قفس آسانسور قرار گرفت و با چهار نفر دیگر در واگنتی تنگ افتاد و روانه سطح زمین شد تصمیم گرفت که تکاپوی خود را در جستجوی نان از سر گیرد. همان بهتر بود که درجا از گرسنگی بمیرد و باز به اعماق این جهنم فرو نرود. اینجا جانت را میگذاشتی و حتی لقمه نانی به دست نمیآوردی. 0 9 °•zari•° 18 ساعت پیش ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 281 اصلا هیچ چیز بهتر از تنهایی نیست.آدم وقتی تنهاست اختلاف نظر ندارد. 0 8 سارا روشنایی 1403/5/25 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 466 وقتی امید نباشه،زندگی سیاهه! 0 18 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 467 چیزی که حقیقت داشت بدبختی بود. خاک سیاه تا دلت بخواد... 0 13 °•zari•° 7 روز پیش ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 153 یک روز هم میرسد که... آه،تف بر این زندگی!پسکیآخر؟پسکی؟ 1 44
بریده کتابهای ژرمینال پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 70 اِتییِن وقتی در قفس آسانسور قرار گرفت و با چهار نفر دیگر در واگنتی تنگ افتاد و روانه سطح زمین شد تصمیم گرفت که تکاپوی خود را در جستجوی نان از سر گیرد. همان بهتر بود که درجا از گرسنگی بمیرد و باز به اعماق این جهنم فرو نرود. اینجا جانت را میگذاشتی و حتی لقمه نانی به دست نمیآوردی. 0 9 °•zari•° 18 ساعت پیش ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 281 اصلا هیچ چیز بهتر از تنهایی نیست.آدم وقتی تنهاست اختلاف نظر ندارد. 0 8 سارا روشنایی 1403/5/25 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 466 وقتی امید نباشه،زندگی سیاهه! 0 18 پارمیدا 1403/7/2 ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 467 چیزی که حقیقت داشت بدبختی بود. خاک سیاه تا دلت بخواد... 0 13 °•zari•° 7 روز پیش ژرمینال امیل زولا 4.3 24 صفحۀ 153 یک روز هم میرسد که... آه،تف بر این زندگی!پسکیآخر؟پسکی؟ 1 44