بریدههای کتاب اعمال انسانی Daydreamer 1403/8/13 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 76 تنها بازمانده بودن؛چیز وحشتناکی بود. 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 115 بعضی از خاطرات هرگز التیام پیدا نمیکنند به جای اینکه با گذشت زمان محو شوند، آن خاطرات تنها چیزهایی هستند که با وجود از بین رفتن بقیه خاطرات باقی می مانند. 4 23 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 152 کاش برای یک بار هم که شده پیش من بر میگشتی،بر میگشتی تا مادرت فقط یک نگاه اجمالی به تو بیندازد. 0 1 Daydreamer 1403/8/6 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 13 آیا وقتی یک انسان زنده به یک میت نگاه میکند،ممکن است روح آن شخص هم در کنار جسمش باشد و به چهرهی خودش نگاه کند؟ 0 2 هانـی🐋 1404/1/15 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 99 روزی که من دوشادوش صدها هزار نفر از هم شهری هایم ایستاده بودم و به لوله تفنگ سربازان زل زده بودم،روزی که اجساد آن دونفری که اول از همه سلاخی شدند را در یک چرخ دستی گذاشتند و به جلوی جمعیت هل دادند،از نبودِ چیزی در وجودم حیرت زده شدم ؛ نبودِ ترس. 0 15 Daydreamer 1403/8/5 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 7 یادآور اعمال انسانی است که همه ما قادر به انجامش هستیم،اینکه بی رحم باشیم و یا دل رحم،خوار و خفیف باشیم و یا ارجمند. 0 2 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 89 بعد از مرگت، نتوانستم برایت عزاداری کنم بنابراین زندگی ام به عزا تبدیل شد. بعد از اینکه تو را در پارچه ای برزنتی پیچاندند و با کامیون حمل زباله از اینجا بردند بعد از اینکه قطرات درخشان آب از فواره پاشیده می شدند. چراغ های زیارتگاه ها در همه جا روشن است.در گل هایی که در بهار شکوفه میدهند در دانه های برف در غروب هایی که روز را به پایان می رسانند. بارقه های شمعهایی که در بطری های خالی در حال سوختن هستند. 0 2 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 48 دلم میخواست مثل ماری که پوست میاندازد از جسمم خارج شوم. دلم میخواست عزمم را جزم کنم و خودم را از این توده گوشت بی جان در حال پوسیدن خلاص کنم. دلم میخواست آزادانه به جایی که آنها هستند پرواز کنم و بپرسم چرا مرا کشتید؟ چرا خواهرم را کشتید؟ چه بلایی به سرش آوردید؟ 0 1 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 170 بی صدا و بدون هیاهو،چیزی لطیف در اعماق وجودم شکست.چیزی که تا آن موقع حتی از وجودش هم خبر نداشتم. 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 13 وقتی جسم می میرد، چه اتفاقی برای روح می افتد؟ روح تا چه مدت در کنار خانه قبلی اش سرگردان است؟ آیا وقتی یک انسان زنده به یک میت نگاه میکند ممکن است روح آن شخص هم در کنار جسمش باشد و به چهره ی خودش نگاه کند؟ 0 13 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 94 موضوعی هست که هنوز نتوانسته ام از آن سر در بیاورم با توجه به اینکه من و کیم جین سو با هم شریک بودیم و من دقیقاً همان غذایی را میخوردم که او میخورد چطور شد که او مرد و من هنوز زنده ام؟ آیا به این خاطر بود که بیشتر از من عذاب کشید؟ 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 17 چرا باید برای کسانی که به دست سربازها کشته شده اند سرود ملی خواند؟ چرا پرچم کشور را روی تابوت ها میکشند؟ مگر خود ملت مرتکب قتل آنان نشده است؟ -اما این ژنرال ها شورشیان اونا قدرت رو به ناحق بدست گرفتن حتماً دیدی که تو روز روشن مردم رو کتک میزنن و حتی بهشون تیراندازی میکنن سربازا از دستورات مافوقشون پیروی میکنن. چطور میتونی اونا رو جزو ملت ما بدونی؟ 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 52 به زخم چرکین پهلویم فکر میکنم به گلوله ای که آنجا را شکافت آن سرمای عجیب و نیروی آن ضربه ی اولیه که فورا تبدیل به توده ای آتشین در درونم شد. به سوراخی که در پهلوی دیگرم ایجاد کرد از آنجا بیرون پرید، و خون داغ از بدنم به بیرون فواره زد. به تفنگی که از آن شلیک شد. به آن ماشه ی صاف و صیقلی به چشمانی که مرا زیر نظر گرفته بودند. به چشمان کسی که دستور شلیک را داد 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 87 آه، به سوی من بازگرد. آه وقتی نامت را صدا میکنم به سوی من بازگرد. بیش از این معطل نکن همین حالا به سوی من بازگرد بعد از مرگت، نتوانستم عزاداری کنم بنابراین این چشمانی که زمانی نظاره گر تو بودند زیارتگاه شدند. این گوشهایی که زمانی شنونده ی صدای تو بودند زیارتگاه شدند. این ریه هایی که استنشاق کننده ی نفس تو بودند زیارتگاه شدند. 0 1 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 156 این سربازها هستند که مرگ تو باید روی دوششان سنگینی کند،نه او.پس چرا او زودتر از موعد پیر شده،خیلی سریع تر از بقیه دوستانش؟ 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 21 اگه بخوایم جلوی ورود سربازا به شهر رو بگیریم باید تعداد بیشتری از ما اونجا باشیم نباید تعدادمون از اینی که هست کمتر بشه... اوضاع اصلاً خوب نیست روز به روز تعداد تابوت ها بیشتر میشه مردم برای بیرون اومدن از خونه هاشون مرددن. « یعنی به اندازه کافی خون ریخته نشده؟ چطوری میخوان اون همه خون رو به سادگی لاپوشونی کنن؟ روح اموات دارن ما رو تماشا میکنن چشماشون کاملاً بازه.» 0 1 Daydreamer 1403/8/14 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 95 ممکن است تجربیات ما مشابه هم بوده باشد،اما اصلا باهم برابر نبود.تشریح چه فایدهای میتوانست داشته باشد؟چطور میتوانیم امیدوار باشیم که درک کنیم جینسو به تنهایی،چه زجری کشیده؟اینکه او در تمام آن سال ها،چه چیزی را در خودش نگه داشته؟ 0 2 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 165 چرا توی این تاریکی راه میریم،بیا بریم اونجا که گل ها شکوفه دادن. 0 4 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 49 کاش می توانستم چشم هایم را ببندم کاش میتوانستم از دیدن جسدهایمان فرار کنم، آن گوشت گندیده ای که اکنون به یک توده ی واحد تبدیل شده بود، مانند لاشه ی پوسیده ی یک هیولای چند پا. کاش میتوانستم بخوابم خوابی درست و حسابی، نه این حالت گیجی خواب و بیداری کاش میتوانستم سراسیمه در ضمیر خودآگاه تاریکم فرو بروم کاش میتوانستم در رویاهایم پنهان شوم یا شاید در خاطره هایم. 0 1 Satoru 1403/8/26 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 124 وقتی کامیون از تپه پایین می رفت هم به ما گفتند که سرمان را پایین بگیریم. اما میدانید من آن زمان خیلی کم سن و سال بودم و به گمانم حس کنجکاوی بر من چیره شد من درست لبه ی کامیون زانو زده بودم و اگر گردنم را می چرخاندم می توانستم از طریق درز دیوارهای کامیون بیرون را ببینم من... من اصلا تصورش را هم نمیکردم که ما را در دانشگاه نگه داشته باشند. ساختمانی که ما را در آن نگه میداشتند سالن اجتماعات جدید دانشگاه بوده درست پشت زمین اور ان کی ایمان و دوستانم، آخر هفته ها در آنجا فوتبال بازی می گردیم. حالا با وجود ارتش که آنجا را اشغال کرده بود، هیچ اثری از زندگی انسانی در آن دیده نمی شد. فقط صدای غرش کامیون می آمد و جاده مانند قبرستان ساکت بود. 0 1
بریدههای کتاب اعمال انسانی Daydreamer 1403/8/13 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 76 تنها بازمانده بودن؛چیز وحشتناکی بود. 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 115 بعضی از خاطرات هرگز التیام پیدا نمیکنند به جای اینکه با گذشت زمان محو شوند، آن خاطرات تنها چیزهایی هستند که با وجود از بین رفتن بقیه خاطرات باقی می مانند. 4 23 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 152 کاش برای یک بار هم که شده پیش من بر میگشتی،بر میگشتی تا مادرت فقط یک نگاه اجمالی به تو بیندازد. 0 1 Daydreamer 1403/8/6 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 13 آیا وقتی یک انسان زنده به یک میت نگاه میکند،ممکن است روح آن شخص هم در کنار جسمش باشد و به چهرهی خودش نگاه کند؟ 0 2 هانـی🐋 1404/1/15 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 99 روزی که من دوشادوش صدها هزار نفر از هم شهری هایم ایستاده بودم و به لوله تفنگ سربازان زل زده بودم،روزی که اجساد آن دونفری که اول از همه سلاخی شدند را در یک چرخ دستی گذاشتند و به جلوی جمعیت هل دادند،از نبودِ چیزی در وجودم حیرت زده شدم ؛ نبودِ ترس. 0 15 Daydreamer 1403/8/5 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 7 یادآور اعمال انسانی است که همه ما قادر به انجامش هستیم،اینکه بی رحم باشیم و یا دل رحم،خوار و خفیف باشیم و یا ارجمند. 0 2 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 89 بعد از مرگت، نتوانستم برایت عزاداری کنم بنابراین زندگی ام به عزا تبدیل شد. بعد از اینکه تو را در پارچه ای برزنتی پیچاندند و با کامیون حمل زباله از اینجا بردند بعد از اینکه قطرات درخشان آب از فواره پاشیده می شدند. چراغ های زیارتگاه ها در همه جا روشن است.در گل هایی که در بهار شکوفه میدهند در دانه های برف در غروب هایی که روز را به پایان می رسانند. بارقه های شمعهایی که در بطری های خالی در حال سوختن هستند. 0 2 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 48 دلم میخواست مثل ماری که پوست میاندازد از جسمم خارج شوم. دلم میخواست عزمم را جزم کنم و خودم را از این توده گوشت بی جان در حال پوسیدن خلاص کنم. دلم میخواست آزادانه به جایی که آنها هستند پرواز کنم و بپرسم چرا مرا کشتید؟ چرا خواهرم را کشتید؟ چه بلایی به سرش آوردید؟ 0 1 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 170 بی صدا و بدون هیاهو،چیزی لطیف در اعماق وجودم شکست.چیزی که تا آن موقع حتی از وجودش هم خبر نداشتم. 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 13 وقتی جسم می میرد، چه اتفاقی برای روح می افتد؟ روح تا چه مدت در کنار خانه قبلی اش سرگردان است؟ آیا وقتی یک انسان زنده به یک میت نگاه میکند ممکن است روح آن شخص هم در کنار جسمش باشد و به چهره ی خودش نگاه کند؟ 0 13 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 94 موضوعی هست که هنوز نتوانسته ام از آن سر در بیاورم با توجه به اینکه من و کیم جین سو با هم شریک بودیم و من دقیقاً همان غذایی را میخوردم که او میخورد چطور شد که او مرد و من هنوز زنده ام؟ آیا به این خاطر بود که بیشتر از من عذاب کشید؟ 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 17 چرا باید برای کسانی که به دست سربازها کشته شده اند سرود ملی خواند؟ چرا پرچم کشور را روی تابوت ها میکشند؟ مگر خود ملت مرتکب قتل آنان نشده است؟ -اما این ژنرال ها شورشیان اونا قدرت رو به ناحق بدست گرفتن حتماً دیدی که تو روز روشن مردم رو کتک میزنن و حتی بهشون تیراندازی میکنن سربازا از دستورات مافوقشون پیروی میکنن. چطور میتونی اونا رو جزو ملت ما بدونی؟ 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 52 به زخم چرکین پهلویم فکر میکنم به گلوله ای که آنجا را شکافت آن سرمای عجیب و نیروی آن ضربه ی اولیه که فورا تبدیل به توده ای آتشین در درونم شد. به سوراخی که در پهلوی دیگرم ایجاد کرد از آنجا بیرون پرید، و خون داغ از بدنم به بیرون فواره زد. به تفنگی که از آن شلیک شد. به آن ماشه ی صاف و صیقلی به چشمانی که مرا زیر نظر گرفته بودند. به چشمان کسی که دستور شلیک را داد 0 1 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 87 آه، به سوی من بازگرد. آه وقتی نامت را صدا میکنم به سوی من بازگرد. بیش از این معطل نکن همین حالا به سوی من بازگرد بعد از مرگت، نتوانستم عزاداری کنم بنابراین این چشمانی که زمانی نظاره گر تو بودند زیارتگاه شدند. این گوشهایی که زمانی شنونده ی صدای تو بودند زیارتگاه شدند. این ریه هایی که استنشاق کننده ی نفس تو بودند زیارتگاه شدند. 0 1 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 156 این سربازها هستند که مرگ تو باید روی دوششان سنگینی کند،نه او.پس چرا او زودتر از موعد پیر شده،خیلی سریع تر از بقیه دوستانش؟ 0 2 Satoru 1403/8/16 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 21 اگه بخوایم جلوی ورود سربازا به شهر رو بگیریم باید تعداد بیشتری از ما اونجا باشیم نباید تعدادمون از اینی که هست کمتر بشه... اوضاع اصلاً خوب نیست روز به روز تعداد تابوت ها بیشتر میشه مردم برای بیرون اومدن از خونه هاشون مرددن. « یعنی به اندازه کافی خون ریخته نشده؟ چطوری میخوان اون همه خون رو به سادگی لاپوشونی کنن؟ روح اموات دارن ما رو تماشا میکنن چشماشون کاملاً بازه.» 0 1 Daydreamer 1403/8/14 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 95 ممکن است تجربیات ما مشابه هم بوده باشد،اما اصلا باهم برابر نبود.تشریح چه فایدهای میتوانست داشته باشد؟چطور میتوانیم امیدوار باشیم که درک کنیم جینسو به تنهایی،چه زجری کشیده؟اینکه او در تمام آن سال ها،چه چیزی را در خودش نگه داشته؟ 0 2 Daydreamer 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 165 چرا توی این تاریکی راه میریم،بیا بریم اونجا که گل ها شکوفه دادن. 0 4 Satoru 1403/8/20 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 49 کاش می توانستم چشم هایم را ببندم کاش میتوانستم از دیدن جسدهایمان فرار کنم، آن گوشت گندیده ای که اکنون به یک توده ی واحد تبدیل شده بود، مانند لاشه ی پوسیده ی یک هیولای چند پا. کاش میتوانستم بخوابم خوابی درست و حسابی، نه این حالت گیجی خواب و بیداری کاش میتوانستم سراسیمه در ضمیر خودآگاه تاریکم فرو بروم کاش میتوانستم در رویاهایم پنهان شوم یا شاید در خاطره هایم. 0 1 Satoru 1403/8/26 اعمال انسانی هان کانگ 4.0 1 صفحۀ 124 وقتی کامیون از تپه پایین می رفت هم به ما گفتند که سرمان را پایین بگیریم. اما میدانید من آن زمان خیلی کم سن و سال بودم و به گمانم حس کنجکاوی بر من چیره شد من درست لبه ی کامیون زانو زده بودم و اگر گردنم را می چرخاندم می توانستم از طریق درز دیوارهای کامیون بیرون را ببینم من... من اصلا تصورش را هم نمیکردم که ما را در دانشگاه نگه داشته باشند. ساختمانی که ما را در آن نگه میداشتند سالن اجتماعات جدید دانشگاه بوده درست پشت زمین اور ان کی ایمان و دوستانم، آخر هفته ها در آنجا فوتبال بازی می گردیم. حالا با وجود ارتش که آنجا را اشغال کرده بود، هیچ اثری از زندگی انسانی در آن دیده نمی شد. فقط صدای غرش کامیون می آمد و جاده مانند قبرستان ساکت بود. 0 1