بریدههای کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/1/26 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 191 چیزی که بیشتر از همه تو رو می ترسونه خود ترسه! 0 44 فاطمه رحمانیفر 1403/10/2 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 344 0 3 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/1/26 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر می کنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها می گذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر می افتیم واضح تر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 1 17 باران هاشمی 1402/11/20 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 300 هری سرش را تکان داد. زیر لب گفت:« تصور اینکه ممکنه اون باشه احمقانه بود. آخه خب میدونستم که مرده.» «فکر میکنی رفتگانی که دوستشون داشتیم واقعا از ما جدا میشن؟ فکر نمیکنی هنگام رویارویی با مشکلات بزرگ، دقیقتر از هر زمان دیگهای اون ها رو به یاد میآریم؟ پدرت در وجود تو زندهست هری و وقتی به حضورش نیاز داری، آشکارتر از هر زمان دیگهای خودش رو نشون میده. اگه اینطور نبود، پس چطور ممکن بود بتونی پتروناسی به اون شکل خاص ظاهر کنی؟ شاخ دراز دیشب دوباره جون گرفت.» 0 4 R.F 1403/11/28 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 همیشه عواقب اعمال ما خیلی پیچیده و متنوعه و اصلا نمیشه پیش بینی کرد که چه چیزی در آینده پیش میاد. 0 23 سیدحسین موسوی 1402/12/11 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 85 0 13 R.F 1403/11/24 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 191 -این معنیش اینه که چیزی که بیشتر از همه تورو میترسونه خود ترسه! خیلی باهوشی،هری! 0 3 فرفری موی غزلساز 1404/1/17 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها میگذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 0 28 دختر خونده ی سیلکو:) 1403/5/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 << تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن مارو تنها میگذارن؟ مگه هرموقع توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونارو به یاد نمیاریم؟ >> 0 27 فصل کتاب 1403/6/30 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 هری سرش رو بلند کرد و گفت: _ دیشب فکر میکردم... پدرم سپر مدافعمو درست کرده. منظورم اینه که وقتی خودمو اون طرف دریاچه دیدم... فکر کردم دارم اونو میبینم. دامبلدور به نرمی گفت: _ اشتباه به جایی بوده میدونم که از بس این حرف رو شنیدی خسته شدی ولی هری تو شباهت فوقالعادهای به جیمز داری. فقط چشمهات... شبیه مادرته. هری با ناراحتی سرش رو تکون داد و گفت: _ خیلی احمقانهس. نمیدونم چرا فکر کردم اونو دیدهم. خب آخه... من که میدونستم اون مرده... _ تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها میگذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ هری، پدرت در وجود تو زندهس و هر وقت به وجود اون نیاز داشته باشی در وجودت متجلی میشه. پس فکر میکنی چرا تونستی اون سپر مدافع رو با اون شکل درست کنی. دیشب شاخدار دوباره در محوطه جولان داده. مدتی طول کشید تا هری منظور دامبلدور را درک کرد. 0 2 Zeinab 1404/3/20 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر می کنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها می گذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر می افتیم واضح تر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 0 14 فهیمه 1403/7/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 357 0 30 فاطمه رحمانیفر 1403/10/1 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 297 وود: میتونی یه نیمبوس دو هزار و یک بخری، از همونایی که مالفوی داره. هری با صراحت گفت: من چیزی رو که مالفوی میپسنده نمیخرم! 0 2 فرفری موی غزلساز 1404/1/17 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 487 همیشه عواقب اعمال ما خیلی پیچیده و متنوعه و اصلاً نمیشه پیشبینی کرد که چه چیزی در آینده پیش میاد. 0 3 فصل کتاب 1403/6/30 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 476 هری که نفس نفس میزد گفت: _ سیریوس، بهتره زودتر بری. هر لحظه ممکنه به دفتر فیلتویک برسن و بفهمن تو فرار کردی. کج منقار چنگالهایش را به زمین کشید و سرش را تکان داد. سیریوس در آخرین لحظات گفت: _ اون یکی پسره چی شد؟رون بود؟ _ حالش خوب میشه. هنوز به هوش نیومده. ولی خانم پامفری گفت میتونه معالجش کنه. برو دیگه، زود باش! ولی بلک که هنوز به هری خیره نگاه میکرد گفت: _ چطوری میتونم ازت تشکر کنم... هری و هرمیون یکصدا فریادزدند: _ برو! بلک دور زد و گفت: _ دوباره همدیگر رو میبینیم... هری، الحق که پسر پدرتی... 0 2 سیریوس بلک 1404/1/4 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 94 -چرا باید دنبال کسی برم که میدونم میخواد منو بکشه؟ 0 3 Maryam 🌱 1403/7/27 هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3) جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 210 ~اسنیپ با حالتی سرد و خشک~ گفت: - دوشیزه گرنجر، من تعیین میکنم که چه درسی رو بخونیم نه شما. حالا همه صفحه سیصد و نود و چهار کتابتونو باز کنین. 0 1 سیدحسین موسوی 1402/12/12 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 124 دنبال من بیایید دوستان عزیز، یا به هدفمان میرسیم یا در راه رسیدن به آن شجاعانه کشته میشویم. 0 10 فاطمه رحمانیفر 1403/10/2 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 328 هاگرید: هیچ انتظار نداشتم برای یه جارو و یه موش بیشتر از دوستتون ارزش قائل باشین! 0 10 هانیه 1403/6/18 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 81 +برای چی باید ادب بشیم؟ ادب و تربیت همهی لذت های زندگی رو از بین میبره :) 4 2
بریدههای کتاب هری پاتر و زندانی آزکابان 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/1/26 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 191 چیزی که بیشتر از همه تو رو می ترسونه خود ترسه! 0 44 فاطمه رحمانیفر 1403/10/2 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 344 0 3 𝔃𝓪𝓱𝓻𝓪 1404/1/26 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر می کنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها می گذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر می افتیم واضح تر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 1 17 باران هاشمی 1402/11/20 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 300 هری سرش را تکان داد. زیر لب گفت:« تصور اینکه ممکنه اون باشه احمقانه بود. آخه خب میدونستم که مرده.» «فکر میکنی رفتگانی که دوستشون داشتیم واقعا از ما جدا میشن؟ فکر نمیکنی هنگام رویارویی با مشکلات بزرگ، دقیقتر از هر زمان دیگهای اون ها رو به یاد میآریم؟ پدرت در وجود تو زندهست هری و وقتی به حضورش نیاز داری، آشکارتر از هر زمان دیگهای خودش رو نشون میده. اگه اینطور نبود، پس چطور ممکن بود بتونی پتروناسی به اون شکل خاص ظاهر کنی؟ شاخ دراز دیشب دوباره جون گرفت.» 0 4 R.F 1403/11/28 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 همیشه عواقب اعمال ما خیلی پیچیده و متنوعه و اصلا نمیشه پیش بینی کرد که چه چیزی در آینده پیش میاد. 0 23 سیدحسین موسوی 1402/12/11 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 85 0 13 R.F 1403/11/24 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 191 -این معنیش اینه که چیزی که بیشتر از همه تورو میترسونه خود ترسه! خیلی باهوشی،هری! 0 3 فرفری موی غزلساز 1404/1/17 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها میگذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 0 28 دختر خونده ی سیلکو:) 1403/5/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 << تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن مارو تنها میگذارن؟ مگه هرموقع توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونارو به یاد نمیاریم؟ >> 0 27 فصل کتاب 1403/6/30 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 هری سرش رو بلند کرد و گفت: _ دیشب فکر میکردم... پدرم سپر مدافعمو درست کرده. منظورم اینه که وقتی خودمو اون طرف دریاچه دیدم... فکر کردم دارم اونو میبینم. دامبلدور به نرمی گفت: _ اشتباه به جایی بوده میدونم که از بس این حرف رو شنیدی خسته شدی ولی هری تو شباهت فوقالعادهای به جیمز داری. فقط چشمهات... شبیه مادرته. هری با ناراحتی سرش رو تکون داد و گفت: _ خیلی احمقانهس. نمیدونم چرا فکر کردم اونو دیدهم. خب آخه... من که میدونستم اون مرده... _ تو فکر میکنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها میگذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر میافتیم واضحتر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ هری، پدرت در وجود تو زندهس و هر وقت به وجود اون نیاز داشته باشی در وجودت متجلی میشه. پس فکر میکنی چرا تونستی اون سپر مدافع رو با اون شکل درست کنی. دیشب شاخدار دوباره در محوطه جولان داده. مدتی طول کشید تا هری منظور دامبلدور را درک کرد. 0 2 Zeinab 1404/3/20 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 488 تو فکر می کنی عزیزان ما وقتی از این دنیا رفتن ما رو تنها می گذارن؟ مگه هر موقع که توی دردسر می افتیم واضح تر از همیشه اونا رو به یاد نمیاریم؟ 0 14 فهیمه 1403/7/8 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 357 0 30 فاطمه رحمانیفر 1403/10/1 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 297 وود: میتونی یه نیمبوس دو هزار و یک بخری، از همونایی که مالفوی داره. هری با صراحت گفت: من چیزی رو که مالفوی میپسنده نمیخرم! 0 2 فرفری موی غزلساز 1404/1/17 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 487 همیشه عواقب اعمال ما خیلی پیچیده و متنوعه و اصلاً نمیشه پیشبینی کرد که چه چیزی در آینده پیش میاد. 0 3 فصل کتاب 1403/6/30 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 476 هری که نفس نفس میزد گفت: _ سیریوس، بهتره زودتر بری. هر لحظه ممکنه به دفتر فیلتویک برسن و بفهمن تو فرار کردی. کج منقار چنگالهایش را به زمین کشید و سرش را تکان داد. سیریوس در آخرین لحظات گفت: _ اون یکی پسره چی شد؟رون بود؟ _ حالش خوب میشه. هنوز به هوش نیومده. ولی خانم پامفری گفت میتونه معالجش کنه. برو دیگه، زود باش! ولی بلک که هنوز به هری خیره نگاه میکرد گفت: _ چطوری میتونم ازت تشکر کنم... هری و هرمیون یکصدا فریادزدند: _ برو! بلک دور زد و گفت: _ دوباره همدیگر رو میبینیم... هری، الحق که پسر پدرتی... 0 2 سیریوس بلک 1404/1/4 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 94 -چرا باید دنبال کسی برم که میدونم میخواد منو بکشه؟ 0 3 Maryam 🌱 1403/7/27 هری پاتر و زندانی آزکابان (هری پاتر 3) جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 210 ~اسنیپ با حالتی سرد و خشک~ گفت: - دوشیزه گرنجر، من تعیین میکنم که چه درسی رو بخونیم نه شما. حالا همه صفحه سیصد و نود و چهار کتابتونو باز کنین. 0 1 سیدحسین موسوی 1402/12/12 هری پاتر و زندانی آزکابان جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 124 دنبال من بیایید دوستان عزیز، یا به هدفمان میرسیم یا در راه رسیدن به آن شجاعانه کشته میشویم. 0 10 فاطمه رحمانیفر 1403/10/2 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 328 هاگرید: هیچ انتظار نداشتم برای یه جارو و یه موش بیشتر از دوستتون ارزش قائل باشین! 0 10 هانیه 1403/6/18 هری پاتر و زندانی آزکابان جلد 3 جی. کی. رولینگ 4.7 102 صفحۀ 81 +برای چی باید ادب بشیم؟ ادب و تربیت همهی لذت های زندگی رو از بین میبره :) 4 2