بریدههای کتاب 1984 ماهان خلیلی 1404/2/10 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 86 همواره توی معده آدم و روی پوستش یکجور اعتراض موج میزد، احساس این که سرت را کلاه گذاشته اند و حقت را خوردهاند. راست است که هیچ خاطرهای از وضعیتی نداشت که چندان با حال و روز فعلیشان فرق کند. تا جایی که یادش میآمد، هرگز شکم سیر غذا نمیخوردند، هرگز نشده بود جوراب یا رختزیر آدم پر از سوراخ نباشد، مبل و اثاث همواره قراضه و لکنتی بودند، اتاقها درست گرم نمیشدند، قطارهای زیرزمینی جای سوزن انداختن نداشتند، خانهها مخروبه و در آستانه ویرانی بودند، رنگ نان تیره بود، چای کمیاب، قهوه بدطعم، دخانیات ناکافی. هیچچیز قیمت ارزان و به وفور یافت نمیشد، جز جین صنعتی.و این که هرچه سن بالاتر میرفت، وضع بدتر میشد اما آدم باز بهاش عادت نمیکرد و عدم آسایش و کثافت و کمبود، زمستانهای بیپایان، چسبندگی جورابها، آسانسورهایی که هیچوقت کار نمیکردند، آب سرد، صابون زبر، سیگاری که از هم وا میرفت، طعم مزخرف و غریب غذا که همچنان دل را به درد میآورد آیا نشانهی این نبودند که نظم طبیعی امور چنین است؟ چرا باید تحمل ناپذیر میماند اگر نوعی خاطره اجدادی باعث نمیشد آدم بداند زمانی وضع جور دیگری بوده؟ 1 7 joiboy 1404/1/24 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 98 عقل سلیم مترادف شده بود با بدعتی بدعت آمیز تر از همهی بدعت ها. 0 10 zahrakhalaji 1404/4/1 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 34 به آینده یا گذشته ، به زمانی که اندیشه آزاد است و آدم ها با یکدیگر تفاوت دارند و تک و تنها زندگی نمی کنند _به زمانی که حقیقت وجود دارد و شده و ناشده نمی توان کرد از دوران همگونی، از دوران انزوا ، از دوران ناظر کبیر ، از دوران دوگانه باوری سلام 0 0 Mel. 1403/7/6 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 308 «وینستون، چگونه یک انسان میتواند قدرتش را بر انسان دیگری اعمال کند؟» وینستون قدری در اندیشه فرو رفت و گفت: «با رنج و عذاب دادن به او.» 0 2 الهه عباسپور 1403/6/9 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 198 با خود اندیشید بهترین کتاب آن است که دانستههای آدم را برایش نقل میکند. 0 0 فاطمه 1403/6/16 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 25 در اقلیت بودن -حتی اقلیتِ یکنفره- مایهی دیوانگی نیست. حقیقت در میان بود، غیر حقیقت هم؛ و اگر کسی یکتنه به ریسمان حقیقت چنگ میزد، دیوانه نبود. 0 0 کیمیا 1404/3/30 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 141 ... یک صلح همیشگی دقیقا نقش یک جنگ همیشگی را دارد...(پس ) «جنگ یعنی صلح» 0 0 ماهان خلیلی 1404/3/30 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 248 هرچه فرد جایگاه اجتماعیاش بیشتر ارتقا مییاید، جنون جنگ طلبیاش افزونتر میشود. کسانی که موضعشان در قبال جنگ حدودا عقلانیتر است مردمان تحت اسارتی هستند که در سرزمینهای مورد مناشقه سکونت دارند. برای این مردم جنگ صرفا بلایی دائمی به شمار میآید که مانند موج هنگام جزرومد بر پیکرشان میگذرد 0 6 زهرا خوش زبان 1403/5/5 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 30 0 0 Hooman Arabnejad 1403/10/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 41 دانستن و ندانستن، آگاه بودن از حقیقت مطلق و در عین حال گفتن دروغهای ساخته شده، داشتن دو عقیدهی متضاد در یک زمان و آگاهی از این امر که باهم در تضادند و باور داشتن به هردوی آنها، به کار گرفتن منطق بر ضد منطق، نقض کردن اخلاق و در عین حال ایمان داشتن به آن، باور داشتن به اینکه دموکراسی محال است و حزب پاسدار دموکراسی است، فراموش کردن، فراموش هرچه لازم است، پس آنگاه دوباره بازگرداندن آن به حافظه در لحظهای که مورد نیاز است و سپس دوباره فراموش کردن آن به فوریت، و بالاتر از همه، منطبق ساختن همان روند به خود روند - چشمهی اصلی بازی همین بود: آگاهانه القاءِ ناآگاهی کردن و آنگاه، بار دیگر، ناآگاه شدن از عمل هیپنوتیزم به کار بسته. حتی فهمیدن واژهی دوگانهباوری متضمن به کار گرفتن دوگانهباوری بود. 0 7 سیده محدثه موسوی 1403/9/25 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 93 0 7 پانیذ مالکی 1402/12/2 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 60 این که حذب قادر باشد به گذشته دست درازی کند و بگوید فلان یا بهمان رویداد هرگز اتفاق نیافتاده، قطعا و بی تردید، مخوف تر از شکنجه و مرگ نیست؟ 4 15 مهدیار 1402/11/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 348 این حقایق را بدیهی میانگاریم که تمامی انسانها برابر آفریده شدهاند، که خالقشان حقوقی تفویض ناپذیر را به ایشان ارزانی داشته، که از آن جملهاند، حقِ حیات، آزادی و جستوجوی سعادت. که به منظور تضمینِ امنیت این حقوق، میان انسانها حکومتهایی برپا داشتهاند که قدرتِ مشروع شان از رضایت و رخصت افرادی ناشی میشود که برایشان فرمانروایی میکنند. که هرگاه شکلی از حکومت به این اهداف لطمه بزند، مردمان محق خواهند بود آن را دگرگون یا ملغا کنند، و حکومتی دیگر به جایش بنشانند... 0 2 ماهان خلیلی 1404/3/24 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 220 در مراکز تمدن، جنگ مفهومی ندارد جز کمبود دائمی کالاهای مصرفی و اصابت گاهبهگاه بمبهای هوایی که موجب مرگ تعداد ناچیزی از مردم میشوند. 1 15 پانیذ مالکی 1402/12/5 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 74 وینستون یکهو به نکتهای پی برد که مایه ی حیرتش شد: میشود انسانهای مرده خلق کرد اما آفرینش انسانهای زنده محال است. 0 13 Mahdiyar 1403/4/27 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 29 0 5 AMI HP 1402/11/16 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 172 اکثر مردم اوشنیا به غیر از زندانیان جنگی، هرگز با شهروندان اوراسیایی یا ایستاسیایی روبرو نمی شوند و حتی از یادگیری زبان خارجی نیز منع می شوند. زیرا اگر به آنها اجازه ارتباط برقرار کردن با خارجی ها داده شود متوجه خواهند شد که خارجی ها نیز موجوداتی شبیه به خود آنها هستند و آنچه که راجع به آنها می گویند دروغ است. بدین ترتیب دنیای بسته ای که در آن زندگی می کنند، فرو می پاشد و همه ترس، تنفر و احساس حق به جانب بودن که اساس روحیات آنها را تشکیل میدهد، نابود خواهد شد. 0 2 کتاب خوان 1402/3/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 41 0 4 Hooman Arabnejad 1403/10/25 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 199 هدف طبقهی بالا این است که سر جای خود بماند. هدف طبقهی متوسط این است که جای خود را با طبقهی بالا عوض کند. هدف طبقهی پایین، زمانی که هدفی داشته باشد - چون خصلت پایدار طبقهی پایین این است که خرکاری چنان از پا درش میآورد که، جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد - این است که تمام تمایزات را در هم شکسته و جامعهای بیافریند که در آن همهی انسانها برابر باشند. 0 31 Mahdiyar 1403/5/1 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 46 گذشته، گرچه در اصل قابل تغییر بوده؛ ولی هرگز تغییر نکرده بود، از ازل تا ابد حقیقت همان چیزی بوده که تا الان هست . خیلی ساده بود. تنها چیزی که لازم بود، (پیروزی های پایان ناپذیر بر حافظه بود. ) 0 1
بریدههای کتاب 1984 ماهان خلیلی 1404/2/10 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 86 همواره توی معده آدم و روی پوستش یکجور اعتراض موج میزد، احساس این که سرت را کلاه گذاشته اند و حقت را خوردهاند. راست است که هیچ خاطرهای از وضعیتی نداشت که چندان با حال و روز فعلیشان فرق کند. تا جایی که یادش میآمد، هرگز شکم سیر غذا نمیخوردند، هرگز نشده بود جوراب یا رختزیر آدم پر از سوراخ نباشد، مبل و اثاث همواره قراضه و لکنتی بودند، اتاقها درست گرم نمیشدند، قطارهای زیرزمینی جای سوزن انداختن نداشتند، خانهها مخروبه و در آستانه ویرانی بودند، رنگ نان تیره بود، چای کمیاب، قهوه بدطعم، دخانیات ناکافی. هیچچیز قیمت ارزان و به وفور یافت نمیشد، جز جین صنعتی.و این که هرچه سن بالاتر میرفت، وضع بدتر میشد اما آدم باز بهاش عادت نمیکرد و عدم آسایش و کثافت و کمبود، زمستانهای بیپایان، چسبندگی جورابها، آسانسورهایی که هیچوقت کار نمیکردند، آب سرد، صابون زبر، سیگاری که از هم وا میرفت، طعم مزخرف و غریب غذا که همچنان دل را به درد میآورد آیا نشانهی این نبودند که نظم طبیعی امور چنین است؟ چرا باید تحمل ناپذیر میماند اگر نوعی خاطره اجدادی باعث نمیشد آدم بداند زمانی وضع جور دیگری بوده؟ 1 7 joiboy 1404/1/24 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 98 عقل سلیم مترادف شده بود با بدعتی بدعت آمیز تر از همهی بدعت ها. 0 10 zahrakhalaji 1404/4/1 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 34 به آینده یا گذشته ، به زمانی که اندیشه آزاد است و آدم ها با یکدیگر تفاوت دارند و تک و تنها زندگی نمی کنند _به زمانی که حقیقت وجود دارد و شده و ناشده نمی توان کرد از دوران همگونی، از دوران انزوا ، از دوران ناظر کبیر ، از دوران دوگانه باوری سلام 0 0 Mel. 1403/7/6 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 308 «وینستون، چگونه یک انسان میتواند قدرتش را بر انسان دیگری اعمال کند؟» وینستون قدری در اندیشه فرو رفت و گفت: «با رنج و عذاب دادن به او.» 0 2 الهه عباسپور 1403/6/9 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 198 با خود اندیشید بهترین کتاب آن است که دانستههای آدم را برایش نقل میکند. 0 0 فاطمه 1403/6/16 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 25 در اقلیت بودن -حتی اقلیتِ یکنفره- مایهی دیوانگی نیست. حقیقت در میان بود، غیر حقیقت هم؛ و اگر کسی یکتنه به ریسمان حقیقت چنگ میزد، دیوانه نبود. 0 0 کیمیا 1404/3/30 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 141 ... یک صلح همیشگی دقیقا نقش یک جنگ همیشگی را دارد...(پس ) «جنگ یعنی صلح» 0 0 ماهان خلیلی 1404/3/30 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 248 هرچه فرد جایگاه اجتماعیاش بیشتر ارتقا مییاید، جنون جنگ طلبیاش افزونتر میشود. کسانی که موضعشان در قبال جنگ حدودا عقلانیتر است مردمان تحت اسارتی هستند که در سرزمینهای مورد مناشقه سکونت دارند. برای این مردم جنگ صرفا بلایی دائمی به شمار میآید که مانند موج هنگام جزرومد بر پیکرشان میگذرد 0 6 زهرا خوش زبان 1403/5/5 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 30 0 0 Hooman Arabnejad 1403/10/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 41 دانستن و ندانستن، آگاه بودن از حقیقت مطلق و در عین حال گفتن دروغهای ساخته شده، داشتن دو عقیدهی متضاد در یک زمان و آگاهی از این امر که باهم در تضادند و باور داشتن به هردوی آنها، به کار گرفتن منطق بر ضد منطق، نقض کردن اخلاق و در عین حال ایمان داشتن به آن، باور داشتن به اینکه دموکراسی محال است و حزب پاسدار دموکراسی است، فراموش کردن، فراموش هرچه لازم است، پس آنگاه دوباره بازگرداندن آن به حافظه در لحظهای که مورد نیاز است و سپس دوباره فراموش کردن آن به فوریت، و بالاتر از همه، منطبق ساختن همان روند به خود روند - چشمهی اصلی بازی همین بود: آگاهانه القاءِ ناآگاهی کردن و آنگاه، بار دیگر، ناآگاه شدن از عمل هیپنوتیزم به کار بسته. حتی فهمیدن واژهی دوگانهباوری متضمن به کار گرفتن دوگانهباوری بود. 0 7 سیده محدثه موسوی 1403/9/25 ۱۹۸۴ جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 93 0 7 پانیذ مالکی 1402/12/2 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 60 این که حذب قادر باشد به گذشته دست درازی کند و بگوید فلان یا بهمان رویداد هرگز اتفاق نیافتاده، قطعا و بی تردید، مخوف تر از شکنجه و مرگ نیست؟ 4 15 مهدیار 1402/11/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 348 این حقایق را بدیهی میانگاریم که تمامی انسانها برابر آفریده شدهاند، که خالقشان حقوقی تفویض ناپذیر را به ایشان ارزانی داشته، که از آن جملهاند، حقِ حیات، آزادی و جستوجوی سعادت. که به منظور تضمینِ امنیت این حقوق، میان انسانها حکومتهایی برپا داشتهاند که قدرتِ مشروع شان از رضایت و رخصت افرادی ناشی میشود که برایشان فرمانروایی میکنند. که هرگاه شکلی از حکومت به این اهداف لطمه بزند، مردمان محق خواهند بود آن را دگرگون یا ملغا کنند، و حکومتی دیگر به جایش بنشانند... 0 2 ماهان خلیلی 1404/3/24 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 220 در مراکز تمدن، جنگ مفهومی ندارد جز کمبود دائمی کالاهای مصرفی و اصابت گاهبهگاه بمبهای هوایی که موجب مرگ تعداد ناچیزی از مردم میشوند. 1 15 پانیذ مالکی 1402/12/5 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 74 وینستون یکهو به نکتهای پی برد که مایه ی حیرتش شد: میشود انسانهای مرده خلق کرد اما آفرینش انسانهای زنده محال است. 0 13 Mahdiyar 1403/4/27 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 29 0 5 AMI HP 1402/11/16 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 172 اکثر مردم اوشنیا به غیر از زندانیان جنگی، هرگز با شهروندان اوراسیایی یا ایستاسیایی روبرو نمی شوند و حتی از یادگیری زبان خارجی نیز منع می شوند. زیرا اگر به آنها اجازه ارتباط برقرار کردن با خارجی ها داده شود متوجه خواهند شد که خارجی ها نیز موجوداتی شبیه به خود آنها هستند و آنچه که راجع به آنها می گویند دروغ است. بدین ترتیب دنیای بسته ای که در آن زندگی می کنند، فرو می پاشد و همه ترس، تنفر و احساس حق به جانب بودن که اساس روحیات آنها را تشکیل میدهد، نابود خواهد شد. 0 2 کتاب خوان 1402/3/15 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 41 0 4 Hooman Arabnejad 1403/10/25 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 199 هدف طبقهی بالا این است که سر جای خود بماند. هدف طبقهی متوسط این است که جای خود را با طبقهی بالا عوض کند. هدف طبقهی پایین، زمانی که هدفی داشته باشد - چون خصلت پایدار طبقهی پایین این است که خرکاری چنان از پا درش میآورد که، جز به تناوب، از آنچه بیرون از زندگی روزمره است آگاهی ندارد - این است که تمام تمایزات را در هم شکسته و جامعهای بیافریند که در آن همهی انسانها برابر باشند. 0 31 Mahdiyar 1403/5/1 1984 جورج اورول 4.2 196 صفحۀ 46 گذشته، گرچه در اصل قابل تغییر بوده؛ ولی هرگز تغییر نکرده بود، از ازل تا ابد حقیقت همان چیزی بوده که تا الان هست . خیلی ساده بود. تنها چیزی که لازم بود، (پیروزی های پایان ناپذیر بر حافظه بود. ) 0 1