بریده‌های کتاب جاذبه و دافعه علی (ع)

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد از سمک تا به سماکش کشش لیلی برد [1] عشق، قوای خفته را بیدار و نیروهای بسته و مهارشده را آزاد می‌کند نظیر شکافتن اتمها و آزاد شدن نیروهای اتمی. ۱. علامه طباطبائی.

مسیر تشیع همانند روح آن، تشخیص حقیقت و تعقیب آن است و از بزرگترین اثرات آن جذب و دفع است اما نه هر جذبی و هر دفعی (گفتیم گاهی جذب، جذب باطل و جنایت و جانی است و دفع، دفع حقیقت و فضایل انسانی) بلکه دفع و جذبی از سنخ جاذبه و دافعه علی، زیرا شیعه یعنی کپیه‌ای از سیرتهای علی. شیعه نیز باید مانند علی دونیرویی باشد. استاد مطهری، جاذبه و دافعه علی علیه السلام، ص121

انسان موجودی نیازمند است و ذاتا محتاج آفریده شده است.

اصلاح انسان در کاستی دادن به او نیست، در تکمیل و اضافه کردن به اوست.

از اصول عقایدخوارج می‌گفتند: امر به معروف و نهی از منکر مشروط به چیزی نیست و در همه جا بدون استثناء باید این دستور الهی انجام گیرد [1] اینها به واسطه این عقاید، صبح کردند در حالی که تمام مردم روی زمین را کافر و همه را مهدورالدّم و مخلّد در آتش می‌دانستند

همیشه منافقان بی‌دین، مقدسان احمق را علیه مصالح اسلامی برمی‌انگیزند؛ اینها شمشیری می‌گردند در دست آنها و تیری در کمان آنها.

هر اندازه احمق زیاد باشد، بازار نفاق داغ تر است.

عشق پاکان وسیله‌ای است برای اصلاح و تهذیب نفس، نه اینکه خود هدف باشد.

تا در روح کسی نقاط مثبت نباشد هیچ گاه نمی‌تواند هزاران نفر سپاهی را مطیع خویش سازد و مقهور اراده خود گرداند

علی علیه اسلام دو طبقه را سخت دفع کرده است: 1.منافقان زیرک. 2.زاهدان احمق. همین دو درس برای مدعیان تشیع او کافی است که چشم باز کنند و فریب منافقان را نخورند، تیزبین باشند و ظاهربینی را رها نمایند، که جامعه تشیع در حال حاضر سخت به این دو درد مبتلاست.

نباید هم وارد جزئیات بشود. قرآن نباید موضوعات را شماره کند و انگشت روی حق و باطل بگذارد. چنین چیزی ممکن نیست. قرآن آمده است تا جاودانه بماند.پس باید اصول و کلیات را روشن کند تا در هر عصری باطلی رو در روی حق قرار می‌گیرد، مردم با معیار آن کلیات عمل کنند

اثر عشق از لحاظ روحی در جهت عمران و آبادی روح است و از لحاظ بدنی در جهت گداختن و خرابی. اثر عشق در بدن درست عکس روح است.