بریدههای کتاب زنده به گور ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 98 آب زندگانی پشت کوه قافه. 0 6 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 47 نه، نه،هرگز من دنبال این کار نخواهم رفت.باید به کلی چشم پوشید.برای دیگران خوشی میآورد در صورتی که برای من پر از درد و زجر است. هرگز هرگز... 0 3 مهران م 1403/1/11 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 27 هرکسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند.زبان آدمیزاد مثل خود اون ناقص و ناتوان است. 0 40 کسری 1403/1/9 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 همه از مرگ میترسند من از زندگی سمج خودم. چقدر هولناک است وقتیکه مرگ، ادم را نمیخواهد و پس میزند. 0 19 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 94 +میدونی دوای کری اونا چیه؟ - آب زندگیس.اما اگه آب زندگی به مردم بدن و گوششون واز بشه دیگه زیر بار ارباباشون نمیرن؟ اینایی رو که میبینی به این درخت دار زدن میخواستن گوش مردمو معالجه بکنن! 0 4 ali 1403/12/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 0 2 رعنا. 1404/4/23 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 21 میدانستم که در این بازیگرخانهی بزرگ دنیا هرکس یکجور بازی میکند تا هنگام مرگش برسد. 0 0 رعنا. 1404/4/23 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 26 الان نه از زندگی خوشم میآید و نه بدم میآید، زندهام بدون اراده، بدون میل، یک نیروی فوقالعاده مرا نگه داشته. در زندان زندگانی زیر زنجیرهای فولادین بسته شدهام. 0 0 ریرا 1404/5/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 14 در این بازیگر خانه بزرگ دنیا هرکسی یکجوری بازی میکند تا زمان مرگش برسد. 0 0 سهیدهوان 1404/5/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 17 نمیدانم چه مینویسم، تيك و تاک ساعت همینطور بغل گوشم صدا میدهد. میخواهم آنرا بردارم از پنجره پرت بکنم بیرون ، این صدای هولناک که گذشتن زمان را در کله ام با چکش میکوبد! 0 7 سهیدهوان 1404/5/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 26 حالا دیگر نه زندگانی میکنم و نه خواب هستم، نه از چیزی خوشم می آید و نه بدم می آید، من با مرگ آشنا و مأنوس شده ام. یگانه دوست من است، تنها چیزی است که از من دلجوئی میکند... 0 4 هستی 5 روز پیش زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 100 زنده باد کوری و کری که راه بهشت و زندگی ابدی رو برای مردم و عیش و عشرتو برای ما واز میکنه! 0 7 ali 1403/12/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 27 چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه، یک احساساتی هست، یک چیز هایی هست که نه میشود به دیگری فهماند، نه می شود گفت، آدم را مسخره میکنند،هرکس مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است. 0 4 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 51 گفت: خانم شما تنها هستید؟من هم تنها هستم. همیشه تنها هستم! همه عمرم تنها بودهام. 0 6 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 8 خوب بود میتوانستم کاسه سر خودم را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کلهِ خودم را درآورده بیندارم دور،بیندازم جلو سگ. 1 32 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 108 در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی. پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند. 0 10 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 میخواستم از همهچیز و همهکار کناره بگیرم، میخواستم نا امید بشوم و بمیرم. 0 11
بریدههای کتاب زنده به گور ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 98 آب زندگانی پشت کوه قافه. 0 6 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 47 نه، نه،هرگز من دنبال این کار نخواهم رفت.باید به کلی چشم پوشید.برای دیگران خوشی میآورد در صورتی که برای من پر از درد و زجر است. هرگز هرگز... 0 3 مهران م 1403/1/11 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 27 هرکسی مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند.زبان آدمیزاد مثل خود اون ناقص و ناتوان است. 0 40 کسری 1403/1/9 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 همه از مرگ میترسند من از زندگی سمج خودم. چقدر هولناک است وقتیکه مرگ، ادم را نمیخواهد و پس میزند. 0 19 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 94 +میدونی دوای کری اونا چیه؟ - آب زندگیس.اما اگه آب زندگی به مردم بدن و گوششون واز بشه دیگه زیر بار ارباباشون نمیرن؟ اینایی رو که میبینی به این درخت دار زدن میخواستن گوش مردمو معالجه بکنن! 0 4 ali 1403/12/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 0 2 رعنا. 1404/4/23 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 21 میدانستم که در این بازیگرخانهی بزرگ دنیا هرکس یکجور بازی میکند تا هنگام مرگش برسد. 0 0 رعنا. 1404/4/23 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 26 الان نه از زندگی خوشم میآید و نه بدم میآید، زندهام بدون اراده، بدون میل، یک نیروی فوقالعاده مرا نگه داشته. در زندان زندگانی زیر زنجیرهای فولادین بسته شدهام. 0 0 ریرا 1404/5/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 14 در این بازیگر خانه بزرگ دنیا هرکسی یکجوری بازی میکند تا زمان مرگش برسد. 0 0 سهیدهوان 1404/5/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 17 نمیدانم چه مینویسم، تيك و تاک ساعت همینطور بغل گوشم صدا میدهد. میخواهم آنرا بردارم از پنجره پرت بکنم بیرون ، این صدای هولناک که گذشتن زمان را در کله ام با چکش میکوبد! 0 7 سهیدهوان 1404/5/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 26 حالا دیگر نه زندگانی میکنم و نه خواب هستم، نه از چیزی خوشم می آید و نه بدم می آید، من با مرگ آشنا و مأنوس شده ام. یگانه دوست من است، تنها چیزی است که از من دلجوئی میکند... 0 4 هستی 5 روز پیش زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 100 زنده باد کوری و کری که راه بهشت و زندگی ابدی رو برای مردم و عیش و عشرتو برای ما واز میکنه! 0 7 ali 1403/12/22 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 27 چه خوب بود اگر همه چیز را میشد نوشت. اگر میتوانستم افکار خودم را به دیگری بفهمانم، میتوانستم بگویم. نه، یک احساساتی هست، یک چیز هایی هست که نه میشود به دیگری فهماند، نه می شود گفت، آدم را مسخره میکنند،هرکس مطابق افکار خودش دیگری را قضاوت میکند. زبان آدمیزاد مثل خود او ناقص و ناتوان است. 0 4 ملیکا 1404/2/4 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 51 گفت: خانم شما تنها هستید؟من هم تنها هستم. همیشه تنها هستم! همه عمرم تنها بودهام. 0 6 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 8 خوب بود میتوانستم کاسه سر خودم را باز کنم و همه این توده نرم خاکستری پیچ پیچ کلهِ خودم را درآورده بیندارم دور،بیندازم جلو سگ. 1 32 ملیکا 1404/2/16 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 108 در آنجا نه کتاب بود نه روزنامه و نه ساز و نه آزادی. پرنده ها از این سرزمین گریخته بودند. 0 10 ملیکا 1404/1/29 زنده به گور صادق هدایت 4.0 11 صفحۀ 11 میخواستم از همهچیز و همهکار کناره بگیرم، میخواستم نا امید بشوم و بمیرم. 0 11