بریدههای کتاب به امید دلبستم Aiuran 1404/2/23 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 44 عشق به آدم ها این قدرت را میدهد که خائن باشند.صدمه دیدن توسط کسی که دوستت دارد و دوستش داری بسیار سخت است مثل سوزنی زیر پوست یا چاقویی درنده میان دنده ها... 0 21 کاملیا 1404/2/24 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 335 0 2 ریحانه 1403/7/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 8 مجبور بودیم تظاهر کنیم. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 46 خوبی کتاب و فیلم این است که میتوانید برای مدتی، همه چیز را فراموش کنید. 0 6 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/2/28 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 1 همهٔ کسانی که کتاب میخونن زیبا هستن ؛ شببخیر غریبه. 0 3 ریحانه 1403/7/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 3 او قافیه شعرِ گذشته من است. 0 1 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 51 ((او دوستم دارد، چون مجبور است. این از نفرت داشتن از کسی، بدتر است...)) 0 13 یاسی 1403/10/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 128 0 0 ریحانه 1403/7/4 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 7 انگار دوست داشتنش رو شروع کردم اما هرگز نتونستم تمومش کنم. 0 5 A 1403/6/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 248 میدونم که میترسی! منم میترسم.اما تو اجازه تسلیم شدن نداری! 0 4 فاطمه 1404/2/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 232 روحها پذیرای رنج .هستند برای همین من خاطراتم را چال می.کنم یک بار تجربه کردن آنها کافی است اینکه دوباره تجربه شان کنی عادت ویرانگری است اما خاطراتی که از او دارم خاطراتی هستند که در یک تابوت شیشه ای دفن کردم او همان کسی است که چرخهای معیوب را شکست او پسر کوچولویی بود که با خورشید طلوع کرد آنگاه که من فقط شب را می شناختم. 0 0 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 51 عشق و نفرت قابل تعویض نیستند. 0 32 Sudabe 1404/2/25 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 3 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/12 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 106 به نظر میرسد میخواهد گریه کند؛ اما به یاد نمیآورد چگونه این کار را بکند. 0 17 کتابدار کوچولو 1404/4/12 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 106 من فکر میکنم بدترین احساس در جهان این است که به کسی بگویی درد داری و بشنوی که میگوید زخمی در کار نیست. 0 10 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 135 اگر بتوانی به گذشته نگاه کنی و اشتباهی را که مرتکب شدهای ببینی، ترسو نیستی. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 137 پرسیدن اینکه چگونه با کسی دوست میشوی، مثل این است که بپرسی دنیا چگونه به وجود آمده است. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 141 اگر به کسی که به او آسیب رسانده است اهمیت نمیداد، آنقدر صدمه نمیدید. 0 4 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 218 ((امید به معنای نجات مردم نیست)) 0 5 آترا 1404/4/27 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 91 سخته که احساس کنی توسط کسانی که اعتقادی به حرفات ندارند، شنیده میشی 0 1
بریدههای کتاب به امید دلبستم Aiuran 1404/2/23 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 44 عشق به آدم ها این قدرت را میدهد که خائن باشند.صدمه دیدن توسط کسی که دوستت دارد و دوستش داری بسیار سخت است مثل سوزنی زیر پوست یا چاقویی درنده میان دنده ها... 0 21 کاملیا 1404/2/24 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 335 0 2 ریحانه 1403/7/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 8 مجبور بودیم تظاهر کنیم. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 46 خوبی کتاب و فیلم این است که میتوانید برای مدتی، همه چیز را فراموش کنید. 0 6 ᥲv𝗂ᥢᥲ; 1404/2/28 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 1 همهٔ کسانی که کتاب میخونن زیبا هستن ؛ شببخیر غریبه. 0 3 ریحانه 1403/7/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 3 او قافیه شعرِ گذشته من است. 0 1 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 51 ((او دوستم دارد، چون مجبور است. این از نفرت داشتن از کسی، بدتر است...)) 0 13 یاسی 1403/10/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 128 0 0 ریحانه 1403/7/4 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 7 انگار دوست داشتنش رو شروع کردم اما هرگز نتونستم تمومش کنم. 0 5 A 1403/6/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 248 میدونم که میترسی! منم میترسم.اما تو اجازه تسلیم شدن نداری! 0 4 فاطمه 1404/2/5 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 232 روحها پذیرای رنج .هستند برای همین من خاطراتم را چال می.کنم یک بار تجربه کردن آنها کافی است اینکه دوباره تجربه شان کنی عادت ویرانگری است اما خاطراتی که از او دارم خاطراتی هستند که در یک تابوت شیشه ای دفن کردم او همان کسی است که چرخهای معیوب را شکست او پسر کوچولویی بود که با خورشید طلوع کرد آنگاه که من فقط شب را می شناختم. 0 0 کتابدار کوچولو 1404/3/26 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 51 عشق و نفرت قابل تعویض نیستند. 0 32 Sudabe 1404/2/25 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 3 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/12 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 106 به نظر میرسد میخواهد گریه کند؛ اما به یاد نمیآورد چگونه این کار را بکند. 0 17 کتابدار کوچولو 1404/4/12 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 106 من فکر میکنم بدترین احساس در جهان این است که به کسی بگویی درد داری و بشنوی که میگوید زخمی در کار نیست. 0 10 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 135 اگر بتوانی به گذشته نگاه کنی و اشتباهی را که مرتکب شدهای ببینی، ترسو نیستی. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 137 پرسیدن اینکه چگونه با کسی دوست میشوی، مثل این است که بپرسی دنیا چگونه به وجود آمده است. 0 3 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 141 اگر به کسی که به او آسیب رسانده است اهمیت نمیداد، آنقدر صدمه نمیدید. 0 4 کتابدار کوچولو 1404/4/13 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 218 ((امید به معنای نجات مردم نیست)) 0 5 آترا 1404/4/27 به امید دلبستم لنکالی 3.2 4 صفحۀ 91 سخته که احساس کنی توسط کسانی که اعتقادی به حرفات ندارند، شنیده میشی 0 1