بریده کتابهای بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 35 علی به شدت مراقب اعمالش بود. حتی مکروه انجام نمیداد. شدیداً مراقبت میکرد. از نامحرم به شدت پرهیز داشت. او حتی از شبهات دوری میکرد. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 34 میگفت: وقتی مریض میشویم حسنش این است که در پیشگاه خدا چیزی برای عرضه داریم. (مریضی را کفاره گناهان میدانست) 0 3 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 35 علی از کوچه باریک روبروی منزل ما رفتوآمد میکرد. مقداری راهش دور میشد. بعد از مدتی متوجه شدم علی بیدلیل راهش را دور میکند! ازش پرسیدم چرا راهت را دور میکنی؟ گفت: از کوچمون که رد میشوم برخی خانم ها جلو در میایستند یا مینشینند، از اینجا رد میشوم تا چشمم با آنها نیفتد. همیشه توصیه میکرد که شدیداً از نامحرم پرهیز کن تا به درجاتی برسی. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/10/9 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 80 هیچ نشانه ای از دلبستگی به دنیا نداشت. اگر یک کیسه اسکناس به او می دادیی،تغییری در چهره اش نمی دیدی. 0 1 حنا 1403/5/31 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 60 من خیلی کم عطر خریده ام، زیرا هر وقت بوی عطر می خواستم از ته دل می گفتم (حسین جان) آن وقت فضا پر از عطر می شد. 0 3 یک دوست 1403/4/12 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 141 تفاوت علی با دیگر بچه های مسجد این بود که نسبت به گذشت لحظات عمر بی تفاوت نبود. علی نسبت به هیچ چیز بی خیال نبود اما خودش را علی بی خیال معرفی میکرد. 0 0 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 9 به خانواده خیلی اهمیت میداد.وقتی میگفت مادرم گفته فلان ساعت بیا، سر ساعت میرفت. با اکراه هم نمیرفت. با علاقه میرفت. وقتی از مادرش یاد میکرد عشق در آن موج میزد. به رضایت آنها خیلی اهمیت میداد. 0 2 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 33 علی با تنهایی اُخت شده بود. میگفت وقتی تو جمع هستی خدا میگوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا میآید سراغت. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 7 شهدا گاهی دست آدمها را میگیرند و میبرند جایی که باید بروند! بی آنکه تو اختیاری از خود داشته باشی! 0 2 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 9 وقتی هم نماز میخواند با تمام وجود نماز میخواند. 0 3 حمیدرضا فیاضی 1402/10/5 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 54 به دوستانش میگفت: حتی المقدور حتی به خواهرت هم نگاه نکن تا عادت به نگاه نکنی. 0 1
بریده کتابهای بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 35 علی به شدت مراقب اعمالش بود. حتی مکروه انجام نمیداد. شدیداً مراقبت میکرد. از نامحرم به شدت پرهیز داشت. او حتی از شبهات دوری میکرد. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 34 میگفت: وقتی مریض میشویم حسنش این است که در پیشگاه خدا چیزی برای عرضه داریم. (مریضی را کفاره گناهان میدانست) 0 3 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 35 علی از کوچه باریک روبروی منزل ما رفتوآمد میکرد. مقداری راهش دور میشد. بعد از مدتی متوجه شدم علی بیدلیل راهش را دور میکند! ازش پرسیدم چرا راهت را دور میکنی؟ گفت: از کوچمون که رد میشوم برخی خانم ها جلو در میایستند یا مینشینند، از اینجا رد میشوم تا چشمم با آنها نیفتد. همیشه توصیه میکرد که شدیداً از نامحرم پرهیز کن تا به درجاتی برسی. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/10/9 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 80 هیچ نشانه ای از دلبستگی به دنیا نداشت. اگر یک کیسه اسکناس به او می دادیی،تغییری در چهره اش نمی دیدی. 0 1 حنا 1403/5/31 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 60 من خیلی کم عطر خریده ام، زیرا هر وقت بوی عطر می خواستم از ته دل می گفتم (حسین جان) آن وقت فضا پر از عطر می شد. 0 3 یک دوست 1403/4/12 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 141 تفاوت علی با دیگر بچه های مسجد این بود که نسبت به گذشت لحظات عمر بی تفاوت نبود. علی نسبت به هیچ چیز بی خیال نبود اما خودش را علی بی خیال معرفی میکرد. 0 0 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 9 به خانواده خیلی اهمیت میداد.وقتی میگفت مادرم گفته فلان ساعت بیا، سر ساعت میرفت. با اکراه هم نمیرفت. با علاقه میرفت. وقتی از مادرش یاد میکرد عشق در آن موج میزد. به رضایت آنها خیلی اهمیت میداد. 0 2 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 33 علی با تنهایی اُخت شده بود. میگفت وقتی تو جمع هستی خدا میگوید این سرش شلوغ است، ولی وقتی تنها باشی خدا میآید سراغت. 0 4 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 7 شهدا گاهی دست آدمها را میگیرند و میبرند جایی که باید بروند! بی آنکه تو اختیاری از خود داشته باشی! 0 2 حمیدرضا فیاضی 1402/8/20 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 9 وقتی هم نماز میخواند با تمام وجود نماز میخواند. 0 3 حمیدرضا فیاضی 1402/10/5 بی خیال: زندگینامه و خاطرات شهید علی حیدری گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی 4.5 3 صفحۀ 54 به دوستانش میگفت: حتی المقدور حتی به خواهرت هم نگاه نکن تا عادت به نگاه نکنی. 0 1