بریده‌های کتاب بابا لنگ دراز

اعمال آنها بهتر از عقایدشان است.آنها بهتر از خدای خودشان هستند.به خودشان هم همین را گفتم و خیلی از حرف‌هایم مضطرب شدند.فکر می‌کنند من کفر می‌گویم،من هم فکر می‌کنم آن‌ها کفر می گویند.

نکته ی بسیار مفیدی که انجیل برایمان بازگو میکند این است که فقرا از این جهت همیشه در کنار ما هستند و به این جهان آمده اند که ما بتوانیم دائم به آنها نیکی کنیم.ملاحظه می کنید؟ انگار فقرا هم نوعی حیوان اهلی مفید هستند.

به خودم می‌گویم زندگی عرصه ی بازی است و من باید مثل بازیگری با مهارت نقشم را ایفا کنم. موفق شدم یا نشدم،فقط شانه بالا می‌اندازم و می‌خندم.

برای این ها که خوشگل‌اند اصلا چه فرقی میکند که کودن باشند یا نباشند؟

عیب دانشکده این است که همه توقع دارند خیلی از چیزهایی را که هنوز یاد نگرفته‌ای،بدانی.

تمام سال هم من اعضا شناسی میخواندم اما در این درس اصلاً یک کلمه هم راجع به این غده ها نشنیدم.واقعاً تحصیل چه کار بی خودی است!

زندگی هر چهره ای که داشته باشد، شهامت پذیرفتن سرنوشتم را دارم.

لابد شما اعضای خانواده و دوستان مهربان زیادی دارید و نمی توانید حس کنید تنهایی یعنی چه.ولی من خوب میفهمم.

شاید قبلا می توانستم بی خیال و سبکسر و بی پروا باشم، زیرا چیز گرانبهایی در زندگی نداشتم که از دست بدهم ولی حالا...دلواپسی بزرگی تا آخر عمر با من همراه خواهد بود.

باباجون من رمز واقعی خوشبختی را کشف کرده ام و آن این است که باید برای حال زندگی کرد و اصلاً نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد.

او از اول زندگی تا آخرش عقایدش همان بود.به نظر من اگر مردی چهل و هفت سال تمام توی یک خط فکری باشد و یک ذره هم تغییر عقیده ندهد،باید او را به عنوان عتیقه در قفسه ای نگه دارند.

خدا را شکر که خدایم را از کسی به ارث نبرده ام و ازادم که هرطور دوست‌دارم اورا بشناسم.خدای من مهربان و دلسوز و بخشنده و عاقل و فهیم و شوخ طبع و… است!

وقتی ما زن ها حقوق خودمان را به دست بیاوریم شما مرد ها باید بجنبید تا حقوقتان را از دست ندهید.

محبت از وجود مردم خوشبخت است که لبریز می‌شود

بابا لنگ دراز عزیزم خیلی وقت است که این نامه را شروع کرده ام، ولی تا حالا وقت پیدا نکرده ام آن را تمام کنم. به این جمله که مال استیونسن است گوش کنید: در دنیا به قدری چیز های متنوع وجود دارد که همه ی ما مثل پادشاهان ثروتمند هستیم. این حرف را قبول دارم. هر اتفاقی هم که پیش بیاید، دنیا پر از شادی است، فقط کافیست آدم این موضوع را باور داشته باشد. من فکر می کنم برای شاد بودن، آدم باید کم توقع باشد.

بابالنگ دراز عزیز. شما کجا هستید. شما را به خدا به یاد من باشید. من خیلی تنها هستم و دلم می‎خواهد یک نفر به یاد من باشد. آه بابا کاش شما را می‎شناختم آن وقت هرگاه یکی از ما غمگین بود یکدیگر را دلداری می‎دادیم. گمان نمی‎ کنم بتوانم بیش از این در لاک ویلو بمانم. خیال دارم از اینجا بروم. من بیماری تنهایی دارم و تشنه خانواده هستم...:))

باید براب حال زندگی کرد و اصلا نباید افسوس گذشته را خورد یا چشم به آینده داشت ، بلکه باید از همین لحظه بهترین استفاده را برد

خیلی جالب است که چطور بعضی جاها با بعضی افراد پیوند میخورند و آدم وقتی به آن جاها بر می‌گردد،نمیتواند به آن افراد فکر نکند.

حال من به عنوان آدمی بالغ،چشم اندازی از جهان را میبینم که دخترهای دیگری که در محیطی عادی بزرگ شده اند اصلاً نمی بینند.دخترهای زیادی (مثلاً جولیا)را می شناسم که اصلاً نمی‌دانند خوشبخت هستند،آنها چنان به خوشی‌ها عادت کرده اند که احساسی نسبت به آن ندارند.