بریدههای کتاب دزیره تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 11 0 2 زهراخیرزاده 1403/11/16 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 12 0 0 تندیس اسدآبادی 1402/6/19 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 207 0 3 آرام 1403/7/9 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 205 - فراموش کرده باشم؟ هیچکس نمیتواند اولین عشق خود را فراموش کند! ناپلئون. خیلی کمتر به فکر او هستم. ولی آیا میتوانم طپش قلبم، خوشی بیپایانم و رنج و اندوهم را که بخاطر عشق ناپلئون متحمل شدهام فراموش نمایم. 3 43 T.sh 1404/4/25 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 394 + اگر کسی روی زخم کهنهای که مدتهاست خوب شده، مرهم بگذارد، چه میشود؟ -کسی که زخم خورده، به مرهمگذار میخندد! 0 3 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/12 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 265 علت تغییر قیافه او هیچ کدام از اینها نبود. چیزی که واقعا در صورتش تغییر کرده بود تبسم او بود. این تبسمی که چندسال پیش من آنقدر دوستش داشتم و از آن می ترسیدم؛ به یک تبسم پرخواهش و توقع مبدل شده بود. اما با این تبسم چه توقع داشت؟ 0 8 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/12 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 334 _ ژان باتیست ، راستی بگو ببینم وقتی یک نفر روی زخمی که مدتهاست جوش خورده و جایش صاف شده نمک بپاشد، چه باید کرد؟ _ باید به ریش آن آدم خندید، دزیره! 0 7 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/13 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 350 جواب دادم: همینقدر می دانم که وقتی من خواستم با او نامزد شوم خون خودت را می خوردی. در این موقع ژان باتیست دستی به شانه برادرم زد: _ واقعا؟ شما با نامزدی دزیره با او مخالف بودید؟ برادرزن عزیز، از شما خیلی خوشم آمد و شما را حتی اگر مجبور شوم روی زانوی خودم بنشانم ، همراه می برم میزان تنفر ژان باتیست از ناپلئون😂😂😂😂😂 3 6 کافنون ؛ 1404/6/1 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 420 0 1 Nazanin 1404/3/14 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 16 0 3 حلما آقاسی 1404/3/21 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 318 «در زندگی شب هایی وجود دارند که هیچوقت به پایان نمیرسند.» 0 32 Sole | خورشید 1403/10/15 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 454 0 11 قهوه خور؛ 1403/12/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 394 -اگر کسی روی زخم کهنه ای که مدت هاست خوب شده،مرهم بگذارد،چه میشود؟ -کسی که زخم خورده،به مرهم گذار می خندد! 0 4 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 73 0 19 آرام 1403/7/8 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 173 برنادوت گفت: - شما گفتید که برای من خیلی کوچک و کوتاه هستید. اینطور نیست؟ - بله ولی حالا کوتاهتر شدهام، زیرا آن وقت کفش پاشنه بلند داشتم، هرچند شاید اهمیتی ندارد. - چه چیز اهمیت ندارد؟ - کوتاه بودن من. - خیر بالعکس بهتر است. - چرا؟ - زیرا شما را همانطور و هر آنچه هستید دوست دارم. 0 8 زهراسادات هاشمیان 1403/1/25 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 6 از دردهای رنج دیدگان و محرومین، دو شعله زبانه کشیده است؛ شعله عدالت و شعله کینه. شعله کینه، آهسته آهسته درمیان امواج خون فرو مینشیند اما شعله دیگر، شعله مقدس عدالت، هرگز کاملا خاموش نمیشود. 0 3 آرام 1403/7/11 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 237 شب هایی وجود دارد که هرگز به پایان نمیرسند. 0 6 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 11 0 5 mahtab 1404/1/28 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 22 دو شعله از رنج مظلومان زبانه میکشد: شعلهی عدالت و شعلهی نفرت. شعلهی نفرت با دریایی از خون خاموش میشود ولی آن شعلهی دیگر، شعلهی مقدس عدالت،هیچوقت کاملاً خاموش نمیشود. 0 5
بریدههای کتاب دزیره تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 11 0 2 زهراخیرزاده 1403/11/16 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 12 0 0 تندیس اسدآبادی 1402/6/19 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 207 0 3 آرام 1403/7/9 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 205 - فراموش کرده باشم؟ هیچکس نمیتواند اولین عشق خود را فراموش کند! ناپلئون. خیلی کمتر به فکر او هستم. ولی آیا میتوانم طپش قلبم، خوشی بیپایانم و رنج و اندوهم را که بخاطر عشق ناپلئون متحمل شدهام فراموش نمایم. 3 43 T.sh 1404/4/25 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 394 + اگر کسی روی زخم کهنهای که مدتهاست خوب شده، مرهم بگذارد، چه میشود؟ -کسی که زخم خورده، به مرهمگذار میخندد! 0 3 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/12 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 265 علت تغییر قیافه او هیچ کدام از اینها نبود. چیزی که واقعا در صورتش تغییر کرده بود تبسم او بود. این تبسمی که چندسال پیش من آنقدر دوستش داشتم و از آن می ترسیدم؛ به یک تبسم پرخواهش و توقع مبدل شده بود. اما با این تبسم چه توقع داشت؟ 0 8 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/12 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 334 _ ژان باتیست ، راستی بگو ببینم وقتی یک نفر روی زخمی که مدتهاست جوش خورده و جایش صاف شده نمک بپاشد، چه باید کرد؟ _ باید به ریش آن آدم خندید، دزیره! 0 7 𝗭𝗮𝗵𝗿𝗮 1404/5/13 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 350 جواب دادم: همینقدر می دانم که وقتی من خواستم با او نامزد شوم خون خودت را می خوردی. در این موقع ژان باتیست دستی به شانه برادرم زد: _ واقعا؟ شما با نامزدی دزیره با او مخالف بودید؟ برادرزن عزیز، از شما خیلی خوشم آمد و شما را حتی اگر مجبور شوم روی زانوی خودم بنشانم ، همراه می برم میزان تنفر ژان باتیست از ناپلئون😂😂😂😂😂 3 6 کافنون ؛ 1404/6/1 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 420 0 1 Nazanin 1404/3/14 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 16 0 3 حلما آقاسی 1404/3/21 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 318 «در زندگی شب هایی وجود دارند که هیچوقت به پایان نمیرسند.» 0 32 Sole | خورشید 1403/10/15 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 454 0 11 قهوه خور؛ 1403/12/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 394 -اگر کسی روی زخم کهنه ای که مدت هاست خوب شده،مرهم بگذارد،چه میشود؟ -کسی که زخم خورده،به مرهم گذار می خندد! 0 4 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 73 0 19 آرام 1403/7/8 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 173 برنادوت گفت: - شما گفتید که برای من خیلی کوچک و کوتاه هستید. اینطور نیست؟ - بله ولی حالا کوتاهتر شدهام، زیرا آن وقت کفش پاشنه بلند داشتم، هرچند شاید اهمیتی ندارد. - چه چیز اهمیت ندارد؟ - کوتاه بودن من. - خیر بالعکس بهتر است. - چرا؟ - زیرا شما را همانطور و هر آنچه هستید دوست دارم. 0 8 زهراسادات هاشمیان 1403/1/25 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 6 از دردهای رنج دیدگان و محرومین، دو شعله زبانه کشیده است؛ شعله عدالت و شعله کینه. شعله کینه، آهسته آهسته درمیان امواج خون فرو مینشیند اما شعله دیگر، شعله مقدس عدالت، هرگز کاملا خاموش نمیشود. 0 3 آرام 1403/7/11 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 237 شب هایی وجود دارد که هرگز به پایان نمیرسند. 0 6 تندیس اسدآبادی 1402/6/18 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 11 0 5 mahtab 1404/1/28 دزیره جلد 1 آنه ماری سلینکو 4.3 50 صفحۀ 22 دو شعله از رنج مظلومان زبانه میکشد: شعلهی عدالت و شعلهی نفرت. شعلهی نفرت با دریایی از خون خاموش میشود ولی آن شعلهی دیگر، شعلهی مقدس عدالت،هیچوقت کاملاً خاموش نمیشود. 0 5