درست توی همون ساعتی از شب که همه خواب بودن و همه جا ساکت بود و هوا خنک تر از روز،روی تختم دراز می‌کشیدم و چراغ قوه قرمزمو به شونه تکیه میدادم و شروع به خوندنش میکردم،همین باعث شد که برام دوست‌داشتنی تر بشه چون شب های قشنگیو برام ساخت؛)))
توی شب های تابستونی،با نورا توی تمام زندگی هاش همراه شدم و دونه دونشو باهاش تجربه کردم...
+راستش رو بخواید الان که فکر میکنم واقعا به خوندن این کتاب احتیاج داشتم!
کتاب به مفهوم بسیار عمیقی به صورت سطحی می پردازه بدون شک کتاب های زیادی وجود داره که خیلی عمیق تر به این موضوع پرداخته باشن،اما این کتاب در سطح خودش خیلی برام عزیزه!؛)
      

        معمولا آبنبات دوست ندارم؛اما با تموم وجودم این یکیو دوست داشتم؛))))
خوشمزه ترین آبنبات عمرم بود✨
+قشنگ یه دور بجنوردِ دهه ۶۰ زندگی کردم و برگشتم اصفهان
ای وای محسن محسن محسنننن😂😭
حس میکنم باید ساندویچ های ساندویچیشون خیلی خوشمزه باشه،کاش می‌تونستم امتحانش کنم>>>
پ ن:واقعا خیلی حیفه اگه نخونیدش🙏🏻
      

        السلام علیک یا اباعبدالله...
این کتاب را مدت ها قبل در کتابخانه پدرم پیدا کردم و کنجکاوانه تصمیم گرفتم در کتابخانه خودم جایی برایش پیدا کنم تا بعداً سر فرصت نگاهی به آن بیاندازم،آن نگاه تا امشب کش آماده بود و بالاخره پس از چند باری که در بهخوان با ایشان(کتاب) برخورد کردم، تصمیم گرفتم آن نگاهی که وعده اش را داده بودم بیاندازم؛چه بسا یک نگاه هایی که موجب یکسره خواندن کتاب تا آخر می‌شود...

جانم برایتان بگوید که؛در وصف این کتاب همین کافیست که (تنها) هشتاد و چهار صفحه از مصیبت عاشورا را از زبان عقاب «اسب پیامبر  و بعد ها اسب حضرت علی اکبر»روایت می‌کند.
+چه بود رابطه ی میان این پدر و پسر خدا می داند!

تازه فهمیدم چقدر کم می شناختم یا بهتر است بگویم می شناسم این خانواده را...

″در رزمگاه عشق نه فرق پسر شکست
گویی درست، شیشه عمر پدر شکست
پشتی که جز مقابل یکتا دو تا نشد
پشت حسین بود و ز داغ پسر شکست؛!″
      

        همیشه کنجکاو بودم که مردم در دفتر خاطراتشان چه می نویسند و کنجکاوتر برای خواندن دفتر...
حال که دفتر خاطرات دزیره و روایت زندگی اش را خوانده ام میتوانم بگویم؛حتی اگر خاطراتت به دست کس دیگری نوشته شود بازهم جذاب خواهد بود...هر چند که شاید کاملا خاطرات تو نباشند،چرا که خود نویسنده در ابتدای کتاب گفته است،که تاریخ و واقعیت آمیخته با تخیلات ذهنش است.
این کتاب را ظرف سه روز خواندم و میتوانم بگویم؛چقدر عشق و تاریخ و سیاست،اگر درست در کنار هم قرار بگیرند،زیبا هستند!
«در پایان باید بگویم در این کتاب به دنبال عشق های پوچ و در ظاهر جذاب امروزی نگردید؛که اگر به دنبال چنین داستان هایی هستید،خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد نمیکنم!»
      

        به عنوان جلد اول یه مجموعه،جالب بود و البته طولانی،کل کتاب در حال رکب خوردن از سیج بودم که به نظرم جذاب ترین قسمتشم همین بود🫴🏻😂...
+یکی از دلایلی که این کتابو برام دوست داشتی تر کرد؛معرفی اون از طرف یه رفیق دوست داشتنی بود!🫠🤍
      

        مگه میشه کتاب های فردریک بکمن بد باشه؟
این کتاب یه کتاب بغل کردنیه؛!
چقدر رابطه السا با مادربزرگش قشنگ بود>>>
زیبایی این کتاب قابل توصیف نیست.
فقط میتونم بگم بخونیدش و باهاش بخندید و گریه کنید و لذت ببرید:)
برای همه یکی از این مادربزرگ‌ها آرزو میکنم🤏🏻🪴
      

        عمیقأ این مجموعه رو دوست داشتم:)))
صرفا نمیشه گفت برای نوجوون هاست چون انقدر موضوعش جذاب و نو بود که هر کسی  به ژانر علمی تخیلی علاقه داره می‌تونه از خوندن این کتاب لذت ببره ؛ به نظرم حتی سن خاصی هم نمیشه براش تعیین کرد!
 هیچ کلمه ای برای بیان احساسم نسبت به این مجموعه نمیتونم پیدا کنم،فقط میتونم بگم فوق العاده بود✨👍🏻🥹
      

        پایانش بشدتتت جذاب و شوکه کننده بود و همینطور غیرقابل پیش‌بینی ؛خودم واقعا از این کتاب لذت بردم؛)))
      

        این کتاب،کتابی سرشار از احساسات و عواطف مختلف و جذاب بود که دونه به دونشو با تمام وجود و با تک تک سلول هایم حس کردم؛پایان هر داستان اونقدر زیبا بود که احساس می کردم باید مقداری زمان برای فکر کردن به آن،بین بخش ها قرار بدهم؛!
      

        اگه کش دادن بیهوده نویسنده رو در نظر نگیریم میتونم بگم رمان جذابی بود
شخصیت پردازیه خوبی داشت 
یکی از نکات مثبتش همین بود؛که تو به طور کامل می‌تونستی حالات شخصیت هارو درک کنی و این لذت بخش بود
قسمت های پایانی اونقدر هیجان انگیزه که نمیتونی کتاب رو زمین بزاری و این فوق‌العاده است!:)
      

        نمیشه گفت کتاب خوبی نیست،اما خب به نظرم ارزش اینم نداشت که اینقدر ترند بشه 
  تقریبا ارزش کتاب با سر و صدایی که راه انداخت قابل مقایسه نیست!
یکی از بخش هایی که داستان رو خیلی کلیشه ای میکرد این بود که انگار طرف اونقدر پول داره که می‌تونه کل دنیا رو بخره:/
که این قطعا  یکی از ویژگی های منفیشه...
اما واقعا شخصیت سازی جذابی داشت>>>
و حقیقتا دلم میخواست وارد داستان بشم و به گریسون بگم غصه نخور همه چی درست میشه؛)
      

        نمی‌دونم فقط من توی بعضی از قسمت ها وایب خوبی از کتاب نمیگرفتم؟
+احساس افسردگی رو توی بعضی از بخش ها منتقل می‌کنه
ولی به نظرم خیلی میتونست جذاب تر باشه...
      

        جلد دوم کتابخانه ارواح بود که تقریبا میشه گفت با کتابخانه ارواح توی یه سطح بود...
      

        به عنوان یه کتاب ترسناک خریدمش ولی خب ترسناک نبود:/
روند داستان خیلی سریع بود و تعداد صفحات کم بود
به نظرم خیلییی میتونست هیجان انگیزتر بشه...
      

        قلم نویسنده رو دوست داشتم🤌🏻
به جرعت میتونم بگم اونقدر همه چیز رو خوب توصیف کرده که تو به راحتی،حتی میتونی احساس شخصیت هارو هم درک کنی:)
+به عنوان یه فانتزی خیلی قوی نمیتونم ازش یاد کنم چرا که قطعا خیلی کتاب های دیگه ای توی این ژانر وجود داره که واقعا قوی تر و خفن تر از اینه؛اما توی سطح خودش جایگاه ویژه ای توی قلبم داره~💘
پ ن:البته که هنوز مجموعه رو کامل نخوندم!