بریدههای کتاب ما دروغگو بودیم سِـتی؛ 1403/12/17 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 91 هیچ دلیلی نداشت که بیدار شود؛ تا این حد تنها و منزوی بود. 0 0 مهتاب علیزاده 1402/5/5 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 178 برای خودمان خواستار خیلی چیزها بودم : زندگی ای عاری از فشار و تبعیض. زندگی ای آزاد برای عشق ورزیدن و عشق دیدن. 0 28 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 22 به جمجمه من خوش آمدید. کامیونی بر روی استخوان های گردن و سرم چرخ می زند. مهره ها می شکنند، مغزم منفجر می شود و شیره اش به بیرون می چکد 0 1 𝐒𝐨𝐩𝐡𝐢𝐞 1403/9/20 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 78 0 8 Villian 1403/12/19 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود. 0 7 مهدیه 1402/5/9 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 30 «می فهمی کیدی؟سکوت یه جور روکش محافظه در مقابل درد.» 0 21 s.h 1402/9/13 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 102 اگر می خواهی جایی زندگی کنی که مردم از موش نمیترسند، باید زندگی در قصر را ترک کنی. 0 13 mahan 1404/1/2 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/7/11 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 97 در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت میکنیم از او میپرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.» 0 5 فاطمهزهرا؛ 1402/5/28 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 124 0 1 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 62 احمقام که هنوز دوستاش دارم. باید فراموش کنم شاید هنوز فکر میکنه که من خوشگلام،حتا با این موها و سیاهی زیر چشم ها. شاید. 0 6 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 97 شرارتی رو که میتونی تغییر بدی نپذیر 0 0 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 108 بخشی از من مرد که بهترین بخشش بود 0 0 عطرین 1402/9/9 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 41 جمع اوری اشیای زیبا یکی از هدف های زندگی است.هر کس با بیشترین وسایل بمیرد برنده است! 0 21 Senju Akaneh 1403/3/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 پرسید:"میتونم دستت رو بگیرم؟" دستم را به او دادم. "عالم الان خیلی عظیم به نظر میرسه. به چیزی نیاز دارم که بهش تکیه کنم." "من اینجام" 0 11 Villian 1403/12/19 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 13 میتوانستم تا ابد به او نگاه کنم. نگاه مان در هم قفل شد. 0 4 𝐒𝐚𝐞𝐞𝐝𝐞𝐡:> 1402/7/6 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 196 و تحمل میکنم . تمام غمی را که بر دلم تلنبار شده است تحمل میکنم. 0 7 haniyeh 1402/8/22 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 72 صورت مرین رنگ می بازد، اما فقط برای لحظه ای. << دارم احساساتم رو بیان میکنم، جانی. آدم برای همین زنده س نفس کشیدنش برای همینه همه ش، نیست؟ >> 0 8 مهتاب علیزاده 1402/4/30 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 - " عالم الان خیلی عظیم به نظر میرسه. به چیزی نیاز دارم که بهش تکیه کنم." - "من اینجام" 0 16 فاطمه معروفی 1403/10/26 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 ما آدمهای نیکوکاری بودیم، اما به طرز وحشتناکی خودخواه. باهوش بودیم، اما نابودکننده. عاشق بودیم اما اشتباه کردیم 0 13
بریدههای کتاب ما دروغگو بودیم سِـتی؛ 1403/12/17 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 91 هیچ دلیلی نداشت که بیدار شود؛ تا این حد تنها و منزوی بود. 0 0 مهتاب علیزاده 1402/5/5 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 178 برای خودمان خواستار خیلی چیزها بودم : زندگی ای عاری از فشار و تبعیض. زندگی ای آزاد برای عشق ورزیدن و عشق دیدن. 0 28 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 22 به جمجمه من خوش آمدید. کامیونی بر روی استخوان های گردن و سرم چرخ می زند. مهره ها می شکنند، مغزم منفجر می شود و شیره اش به بیرون می چکد 0 1 𝐒𝐨𝐩𝐡𝐢𝐞 1403/9/20 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 78 0 8 Villian 1403/12/19 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود. 0 7 مهدیه 1402/5/9 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 30 «می فهمی کیدی؟سکوت یه جور روکش محافظه در مقابل درد.» 0 21 s.h 1402/9/13 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 102 اگر می خواهی جایی زندگی کنی که مردم از موش نمیترسند، باید زندگی در قصر را ترک کنی. 0 13 mahan 1404/1/2 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 18 جهان خوب بود، چون او در آن بود 0 11 𝕽𝖆𝖞𝖆𝖓 1402/7/11 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 97 در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت میکنیم از او میپرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.» 0 5 فاطمهزهرا؛ 1402/5/28 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 124 0 1 Villian 1404/1/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 62 احمقام که هنوز دوستاش دارم. باید فراموش کنم شاید هنوز فکر میکنه که من خوشگلام،حتا با این موها و سیاهی زیر چشم ها. شاید. 0 6 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 97 شرارتی رو که میتونی تغییر بدی نپذیر 0 0 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/4/12 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 108 بخشی از من مرد که بهترین بخشش بود 0 0 عطرین 1402/9/9 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 41 جمع اوری اشیای زیبا یکی از هدف های زندگی است.هر کس با بیشترین وسایل بمیرد برنده است! 0 21 Senju Akaneh 1403/3/27 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 پرسید:"میتونم دستت رو بگیرم؟" دستم را به او دادم. "عالم الان خیلی عظیم به نظر میرسه. به چیزی نیاز دارم که بهش تکیه کنم." "من اینجام" 0 11 Villian 1403/12/19 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 13 میتوانستم تا ابد به او نگاه کنم. نگاه مان در هم قفل شد. 0 4 𝐒𝐚𝐞𝐞𝐝𝐞𝐡:> 1402/7/6 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 196 و تحمل میکنم . تمام غمی را که بر دلم تلنبار شده است تحمل میکنم. 0 7 haniyeh 1402/8/22 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 72 صورت مرین رنگ می بازد، اما فقط برای لحظه ای. << دارم احساساتم رو بیان میکنم، جانی. آدم برای همین زنده س نفس کشیدنش برای همینه همه ش، نیست؟ >> 0 8 مهتاب علیزاده 1402/4/30 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 - " عالم الان خیلی عظیم به نظر میرسه. به چیزی نیاز دارم که بهش تکیه کنم." - "من اینجام" 0 16 فاطمه معروفی 1403/10/26 ما دروغگو بودیم امیلی لاک هارت 3.6 103 صفحۀ 23 ما آدمهای نیکوکاری بودیم، اما به طرز وحشتناکی خودخواه. باهوش بودیم، اما نابودکننده. عاشق بودیم اما اشتباه کردیم 0 13