بریده‌ای از کتاب ما دروغگو بودیم اثر امیلی لاک هارت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 97

در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت می‌کنیم از او می‌پرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» می‌گوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.»

در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت می‌کنیم از او می‌پرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» می‌گوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.»

2

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.