بریدهای از کتاب ما دروغگو بودیم اثر امیلی لاک هارت
1402/7/11
صفحۀ 97
در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت میکنیم از او میپرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.»
در حالی که به سمت نیو کلیر مونت حرکت میکنیم از او میپرسم: «دل تون برای مادر بزرگ تنگ شده؟ آخه من دلم تنگ شده. ما هیچوقت در مورد اون حرف نزدیم.» میگوید: « بخشی از من مُرد که بهترین بخشش بود.»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.