بریده‌ کتاب‌های ارثیه هاثورن

آدم ها بی نقص نیستن. هر چقدر هم که تلاش کنن. هر چقدر هم از نشون دادن ضعف نفرت داشته باشن. آدم ها اشتباه می کنن‌.

گاهی واقعا حس خوبی داشت که چیزی را بزنی و خردو خاکشیر کنی.

یک تیر،دوازده نشان

هیچ قانونی نیست که بیش از بردن اهمیت داشته باشه.

عشق به اون براش دردناک بود و در هر صورت، باز هم دوستش داشت.

می‌دونم عاشق داستان‌های پریانی، ولی من نمی‌تونم پایان خوب‌وخوش تو باشم. نمی‌تونیم تا ابد اینجا توی قصر کوچک خودمون بمونیم. تو باید یه قصر جدید پیدا کنی. باید به زندگی‌ت ادامه بدی. باید زندگی کنی، به خاطر من.

تو رو می‌شناسم... می‌دونم دوست داشتن من حتما بهت صدمه می‌زنه. و من دیگه بهت صدمه نمی‌زنم.

هیچ وقت ضرر نداره چند تا مهره‌ی قدرتمند بیشتر طرف خودت داشته باشی‌.

هیچ چیز لزوماً مهم نیست،مگه اینکه خودت اجازه بدی.

چرا یه تیر و دو نشون ،وقتی میتونی دوازده نشون رو بزنی؟

آدم ها بی نقص نیستن. هر چقدر هم که تلاش کنن. هر چقدر هم از نشون دادن ضعف نفرت داشته باشن. آدم ها اشتباه میکنن.

دیگر خسته شده بودم. خسته از نگاه‌ها. خسته از تظاهر به اینکه همه چیز عادی است. خسته از تلاش برای شاد نشان دادن خودم.

اورن سعی کرد مرا نگه دارد و با او جنگیدم. ولی مانعم نشد که به خودش حمله نکنم.

دانستن به صورت نظری و دیدن آن تفاوت داشت‌.

آدما ها بی نقص نیستن هر چقدر هم که تلاش کنند.هرچقدر هم از نشون دادن ضعف نفرت داشته باشن آدما ها اشتباه میکنن.

مهارت کسی که در زندگی ترک شده در این است که هیچوقت اجازه ندهد دلتنگ کسی شود که رفته

آدم ها بی نقص نیستن.هرچقدر هم که تلاش کنن.هرچقدر هم از نشون دادن ضعف نفرت داشته باشن.آدم ها اشتباه میکنن.