بریدههای کتاب خوشه های خشم ریحان 1404/5/1 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 449 کاش میدونسم گناه چیه، لااقل یکبار تجربه کنم. 1 26 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 13 زنها و بچهها از ته دل میدانستند اگر مردانشان روحیه خود را از دست ندهند و استوار باشند هیچ مصیبتی گران نیست. 0 5 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 39 اون معتقده حرفی که با دهن نشه گفت حیفه آدم مداد ورداره اونو بنویسه.😁 2 11 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 77 هر وقت بابا یه چیزی نوشته؛ یه نفر یه چیزی ازش دزدیده. 0 7 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 122 وقتی کفش و لباس و غذا و حتی امید هم از دست رفته باشه، تفنگ را باید داشته باشیم. 0 60 فاطمه عباسی 1404/5/7 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 205 بترس از آنگاه که بمبها با وجود فعال بودن بمب افکنها فرود نیایند. 0 4 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 453 واسه هر نفر یه پلیس گذاشته بودن ولی یه شیر آب واسه حدود دویست نفر. 0 69 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 454 اینجا ایالات متحدهس؛ نه کالیفرنیا. 0 29 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 573 زن زودتر و بهتر از مرد عوض میشه. زن تموم زندگيش تو دستاشه ولی زندگی مرد رو سرشه. 0 5 fateme 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 477 آدم دلش میگیره.دنبال چیزی گشتن که میدونی نمیتونی پیداش کنی. 0 0 ساراطلائی 1403/7/28 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 90 بله، باید حرف زد. بعضیوقتها آدم غصهدار باید حرف بزنه تا غصهرو از دلش بریزه بیرون. بعضیوقتها کسی که خیال آدمکشی داره راجع به قتل حرف میزنه و بعد هم کسی رو نمیکشه و راحت میشه. 0 4 مرضیه امانی 1403/2/15 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 178 0 4 زینب شیبانی 1403/2/16 خوشههای خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 541 فصل بیست و پنجم زمین داران خرده پا شاهد بالارفتن میزان قرضهایشان بودند و از ورای این قرضها شبح ورشکستگی بر سرشان سایه انداخت. آنها درختان را تیمار میکردند؛ اما محصولها را نمی فروختند. هرس می کردند، شاخههای اضافی را میبریدند، پیوند می زدند؛ اما نمی توانستند برای برداشت محصول کارگر اجیر کنند. دانشمندان و محققان کشاورزی و باغبانی، وظیفه ی خود را به انجام رسانده بودند. تمام تلاششان را در طبق اخلاص قرار داده بودند تا درختان محصول بیشتری بدهند و میوه ها روی زمین افتاده، میگندیدند و بوی شیرهی گندیدهی درون بشکه ها هوا را مسموم میکرد. -این شرابو مزه کنین هیچ عطر انگور نداره، فقط بوی سولفور و تانیک اسید و الکل میده. از سال بعد، باغهای کوچک بخشی از زمینهای بزرگتر میشود؛ چون باغ دار از عهده ی بازپرداخت قرضهایش برنیامده است. تاکستان هم از آن بانک خواهد شد. تنها ملاکان درشت دانه هستند که دوام می آورند؛ چون همانها هستند که صاحب کارخانه های کمپوت سازی هم شده اند. آنها چهار گلابی را پوست کنده و از وسط دونیم میکنند، میپزند و کمپوت میکنند و هر کدام را پانزده سنت میفروشند و میوهی کمپوت شده، نمیگندد و خراب نمیشود. سالهای سال به همان شکل باقی میماند. بوی ترشیدگی تمام ایالت را بر می دارد و این بوی ترشیدگی شیرین، به مصیبت ایالت بدل میشود. مردانی که توانایی پیوند زدن درختان و بارور کردن بذرها را دارند هرگز دلشان رضا نمی دهد که مردم گرسنه میوه هایشان را بخورند. مردانی که میوههای پیوندی جدید رویانده اند، قادر به ایجاد سازوکاری برای فروش میوههای شان نیستند و این شکست همچون ابری سیاه از ماتم بر سر ایالت سایه می اندازد. ریشه های درختان و تاکها باید نابود شوند تا نرخ تثبیت شود این از تمام این رخدادها غم انگیزتر است، توده های پرتقال در همه جا ریخته است مردم از فرسخها دورتر برای برداشتن میوه ها آمدند؛ اما این امکان پذیر نیست چه طور ممکن بود به ازای هر دوجین پرتقال بیست سنت بپردازند؛ حال آنکه میتوانستند با اتومبیل چند مایل راه را کوبیده و به طور مجانی آنها را از پای درخت بردارند؟ و اینگونه شد که مردانی با شیلنگ نفت روی پرتقالها ریختند؛ در حالی که از این جنایت خود خشمگین بودند، از مردمی که برای برداشتن میوه ها آمده بودند، خشمگین بودند. یک میلیون انسان گرسنه، برای سیر کردن شکمشان به میوه ها نیاز داشتند و آن ها باید روی تپه های طلایی رنگ پرتقال، نفت میپاشیدند. و بوی گندیدگی تمام ایالت را برداشته بود. قهوه را برای سوخت کشتی استفاده می، کنند. ذرت را جای هیزم میسوزانند، آتش گرمی از آن در میآید. سیب زمینیها را توی رودخانه میریزند و اطراف رودخانه نگهبان میگذارند تا مردم گرسنه نتوانند آنها را از آب بگیرند خوکها را سلاخی و لاشه ها را دفن میکنند تا گندیدگی لاشه ها در زمین نفوذ کند. در اینجا جنایتی در شرف وقوع است که به حرف در نمیآید. در این جا اندوهی حکم فرماست که هق هق نمیتواند حق مطلبش را ادا کند. در این جا شکستی رخ داده که تمامی موفقیتهای پیشین را از بین میبرد. زمین حاصلخیز ردیف مستقیم درختان، تنههای قطور و میوه های رسیده و کودکان مبتلا به بیماری پلاگر، محکوماند به فنا؛ زیرا نمیتوان حتا از سود یک دانه پرتقال هم چشم پوشید و پزشکان قانونی باید گواهیهای فوت - ناشی از سوء تغذیه - را پر کنند؛ چون میوه ها باید بگندد، باید وادار به گندیدن شود. مردم گرسنه برای صید سیب زمینی با تورهای ماهیگیری به طرف رود هجوم می آورند و نگهبانان مانع آنها میشوند؛ آنها با اتومبیلهای پر سروصدا و قراضه برای برداشتن پرتقالها میآیند؛ اما روی پرتقالها نفت پاشیدهاند و آنها همانجا بیحرکت ایستاده و سیب زمینیهای شناور روی رود را تماشا میکنند به ناله ی خوکها که در شکاف نهرها سلاخی شده و با لایه ای از آهک پوشانده میشوند گوش فرا میدهند و تپه های طلایی پرتقال را که به آرامی میگندد. به نظاره می ایستند و در چشمان مردم حس شکست موج میزند و در چشمان گرسنگان خشم ریشه میگستراند. و در درون این مردم، خوشههای خشم شکل گرفته آماس کرده و برای فصل خوشه چینی، مهیا میشود. 0 4 نرگس 1404/2/31 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 302 امان از آدمى كه تصميم ميگيره هر طورى شده حرفشو پيش ببره. 0 106 maryamtp 1402/7/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 386 0 1 مرضیه امانی 1403/2/7 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 111 0 1 مرضیه امانی 1403/2/5 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 61 0 4 🎭 محمد رضا خطیب 🎬 1402/4/23 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 475 در چشم این مردم ناکامی و شکست دیده میشود ، در چشمان این مردم گرسنه خشم جان میگیرد. در روح این مردم خوشه های خشم پر میشود و می روید و سنگین میشود، سنگین میشود تا به بار بنشیند. 3 57 مهتاب پرتو 1404/2/2 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 148 0 2 بهار ناصری 1403/11/28 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 2 تنها چیزی که مالکین بزرگ به آن می پرداختند،نابودی شورش بود.در حالی که دلایل شورش ادامه پیدا می کند. 0 7
بریدههای کتاب خوشه های خشم ریحان 1404/5/1 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 449 کاش میدونسم گناه چیه، لااقل یکبار تجربه کنم. 1 26 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 13 زنها و بچهها از ته دل میدانستند اگر مردانشان روحیه خود را از دست ندهند و استوار باشند هیچ مصیبتی گران نیست. 0 5 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 39 اون معتقده حرفی که با دهن نشه گفت حیفه آدم مداد ورداره اونو بنویسه.😁 2 11 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 77 هر وقت بابا یه چیزی نوشته؛ یه نفر یه چیزی ازش دزدیده. 0 7 فاطمه عباسی 1404/5/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 122 وقتی کفش و لباس و غذا و حتی امید هم از دست رفته باشه، تفنگ را باید داشته باشیم. 0 60 فاطمه عباسی 1404/5/7 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 205 بترس از آنگاه که بمبها با وجود فعال بودن بمب افکنها فرود نیایند. 0 4 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 453 واسه هر نفر یه پلیس گذاشته بودن ولی یه شیر آب واسه حدود دویست نفر. 0 69 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 454 اینجا ایالات متحدهس؛ نه کالیفرنیا. 0 29 فاطمه عباسی 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 573 زن زودتر و بهتر از مرد عوض میشه. زن تموم زندگيش تو دستاشه ولی زندگی مرد رو سرشه. 0 5 fateme 1404/5/9 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 477 آدم دلش میگیره.دنبال چیزی گشتن که میدونی نمیتونی پیداش کنی. 0 0 ساراطلائی 1403/7/28 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 90 بله، باید حرف زد. بعضیوقتها آدم غصهدار باید حرف بزنه تا غصهرو از دلش بریزه بیرون. بعضیوقتها کسی که خیال آدمکشی داره راجع به قتل حرف میزنه و بعد هم کسی رو نمیکشه و راحت میشه. 0 4 مرضیه امانی 1403/2/15 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 178 0 4 زینب شیبانی 1403/2/16 خوشههای خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 541 فصل بیست و پنجم زمین داران خرده پا شاهد بالارفتن میزان قرضهایشان بودند و از ورای این قرضها شبح ورشکستگی بر سرشان سایه انداخت. آنها درختان را تیمار میکردند؛ اما محصولها را نمی فروختند. هرس می کردند، شاخههای اضافی را میبریدند، پیوند می زدند؛ اما نمی توانستند برای برداشت محصول کارگر اجیر کنند. دانشمندان و محققان کشاورزی و باغبانی، وظیفه ی خود را به انجام رسانده بودند. تمام تلاششان را در طبق اخلاص قرار داده بودند تا درختان محصول بیشتری بدهند و میوه ها روی زمین افتاده، میگندیدند و بوی شیرهی گندیدهی درون بشکه ها هوا را مسموم میکرد. -این شرابو مزه کنین هیچ عطر انگور نداره، فقط بوی سولفور و تانیک اسید و الکل میده. از سال بعد، باغهای کوچک بخشی از زمینهای بزرگتر میشود؛ چون باغ دار از عهده ی بازپرداخت قرضهایش برنیامده است. تاکستان هم از آن بانک خواهد شد. تنها ملاکان درشت دانه هستند که دوام می آورند؛ چون همانها هستند که صاحب کارخانه های کمپوت سازی هم شده اند. آنها چهار گلابی را پوست کنده و از وسط دونیم میکنند، میپزند و کمپوت میکنند و هر کدام را پانزده سنت میفروشند و میوهی کمپوت شده، نمیگندد و خراب نمیشود. سالهای سال به همان شکل باقی میماند. بوی ترشیدگی تمام ایالت را بر می دارد و این بوی ترشیدگی شیرین، به مصیبت ایالت بدل میشود. مردانی که توانایی پیوند زدن درختان و بارور کردن بذرها را دارند هرگز دلشان رضا نمی دهد که مردم گرسنه میوه هایشان را بخورند. مردانی که میوههای پیوندی جدید رویانده اند، قادر به ایجاد سازوکاری برای فروش میوههای شان نیستند و این شکست همچون ابری سیاه از ماتم بر سر ایالت سایه می اندازد. ریشه های درختان و تاکها باید نابود شوند تا نرخ تثبیت شود این از تمام این رخدادها غم انگیزتر است، توده های پرتقال در همه جا ریخته است مردم از فرسخها دورتر برای برداشتن میوه ها آمدند؛ اما این امکان پذیر نیست چه طور ممکن بود به ازای هر دوجین پرتقال بیست سنت بپردازند؛ حال آنکه میتوانستند با اتومبیل چند مایل راه را کوبیده و به طور مجانی آنها را از پای درخت بردارند؟ و اینگونه شد که مردانی با شیلنگ نفت روی پرتقالها ریختند؛ در حالی که از این جنایت خود خشمگین بودند، از مردمی که برای برداشتن میوه ها آمده بودند، خشمگین بودند. یک میلیون انسان گرسنه، برای سیر کردن شکمشان به میوه ها نیاز داشتند و آن ها باید روی تپه های طلایی رنگ پرتقال، نفت میپاشیدند. و بوی گندیدگی تمام ایالت را برداشته بود. قهوه را برای سوخت کشتی استفاده می، کنند. ذرت را جای هیزم میسوزانند، آتش گرمی از آن در میآید. سیب زمینیها را توی رودخانه میریزند و اطراف رودخانه نگهبان میگذارند تا مردم گرسنه نتوانند آنها را از آب بگیرند خوکها را سلاخی و لاشه ها را دفن میکنند تا گندیدگی لاشه ها در زمین نفوذ کند. در اینجا جنایتی در شرف وقوع است که به حرف در نمیآید. در این جا اندوهی حکم فرماست که هق هق نمیتواند حق مطلبش را ادا کند. در این جا شکستی رخ داده که تمامی موفقیتهای پیشین را از بین میبرد. زمین حاصلخیز ردیف مستقیم درختان، تنههای قطور و میوه های رسیده و کودکان مبتلا به بیماری پلاگر، محکوماند به فنا؛ زیرا نمیتوان حتا از سود یک دانه پرتقال هم چشم پوشید و پزشکان قانونی باید گواهیهای فوت - ناشی از سوء تغذیه - را پر کنند؛ چون میوه ها باید بگندد، باید وادار به گندیدن شود. مردم گرسنه برای صید سیب زمینی با تورهای ماهیگیری به طرف رود هجوم می آورند و نگهبانان مانع آنها میشوند؛ آنها با اتومبیلهای پر سروصدا و قراضه برای برداشتن پرتقالها میآیند؛ اما روی پرتقالها نفت پاشیدهاند و آنها همانجا بیحرکت ایستاده و سیب زمینیهای شناور روی رود را تماشا میکنند به ناله ی خوکها که در شکاف نهرها سلاخی شده و با لایه ای از آهک پوشانده میشوند گوش فرا میدهند و تپه های طلایی پرتقال را که به آرامی میگندد. به نظاره می ایستند و در چشمان مردم حس شکست موج میزند و در چشمان گرسنگان خشم ریشه میگستراند. و در درون این مردم، خوشههای خشم شکل گرفته آماس کرده و برای فصل خوشه چینی، مهیا میشود. 0 4 نرگس 1404/2/31 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 302 امان از آدمى كه تصميم ميگيره هر طورى شده حرفشو پيش ببره. 0 106 maryamtp 1402/7/6 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 386 0 1 مرضیه امانی 1403/2/7 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 111 0 1 مرضیه امانی 1403/2/5 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 61 0 4 🎭 محمد رضا خطیب 🎬 1402/4/23 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 475 در چشم این مردم ناکامی و شکست دیده میشود ، در چشمان این مردم گرسنه خشم جان میگیرد. در روح این مردم خوشه های خشم پر میشود و می روید و سنگین میشود، سنگین میشود تا به بار بنشیند. 3 57 مهتاب پرتو 1404/2/2 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 148 0 2 بهار ناصری 1403/11/28 خوشه های خشم جان اشتاین بک 4.2 81 صفحۀ 2 تنها چیزی که مالکین بزرگ به آن می پرداختند،نابودی شورش بود.در حالی که دلایل شورش ادامه پیدا می کند. 0 7