بریده‌ای از کتاب گورستان کتاب های فراموش شده؛ سایه ی باد اثر کارلوس روئیس ثافون

بریدۀ کتاب

صفحۀ 660

آن روزها من آموختم که هیچ چیز ترسناک تر از حضور قهرمانی نیست که زندگی میکند تا داستانش را روایت کند. چیزهایی را روایت کندکه همه ی آن یاران و همراهان به خاک افتاده در کنارش هرگز فرصت پیدا نکرده بودند برای دیگران بگویند.

آن روزها من آموختم که هیچ چیز ترسناک تر از حضور قهرمانی نیست که زندگی میکند تا داستانش را روایت کند. چیزهایی را روایت کندکه همه ی آن یاران و همراهان به خاک افتاده در کنارش هرگز فرصت پیدا نکرده بودند برای دیگران بگویند.

4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.