کتاب در مورد نوجوانی است که بعد فوت پدرش زیر دست داییش چاه می کنه و بعد برای این که به داییش خودی نشون بده و بتونه با دختر داییش ازدواج کنه، به دعوت یکی از رزمندگان، که برای جبهه مقنی نیاز داشتند به جبهه می ره و اسلحه اش کلنگش می شه.
اول که داستان را شروع کردم، گفتم چرا نویسنده این‌گونه آبروی  شخصیت اصلی را برده.
جلوتر رفتم جایی که در جبهه می خواست برگرده و نشد یاد  فیلم طنز دفاع مقدس افتادم..
ولی از یه جایی به بعد حسابی درگیر داستان شدم.
چقدر اخلاق حاجی را دوست داشتم.
روش تربیتیش را دوست داشتم.
چقدر با شخصیت همراه شدم
و صفحه ی آخر کتاب 
اسم مقنی ها را نوشته بود
چند بار خواندم
خبری از الیاس نبود.
به نظرم رسید الیاس زاده ی ذهن نویسنده بود.
اما این کشفم چیزی از ارزش داستان کم نمی کند.
      

        نویسنده سعی کرده با ساخت یک فضای تخیلی داستان امام حسین و یارانشون را توضیح دهید که همین باعث گیج شدن خواننده می‌شود و همینطور فضای مرعوب داستان، باعث احساس ناامنی و ترس کودک می شود. 
داستان هیچ سیر مشخصی ندارد و  از یک پله به پله ی دیگر‌می افتد. مثلا در یک قسمت اسب توی تور عنکبوت گیر می کند اما نمی فهمیم چگونه آزاد می شود. یا ناگهان اسب بدون مقدمه بدون پرسش و پاسخ  می گوید اسنجا کربلا است. یا تکرار بیش از حد که باعث خسته شدن می شود.  و همینطور بدون هیچ هدفی ادامه پیدا می کند.
خلاصه کتاب را اصلا توصیه نمی کنم. مخصوصا برای زیر هفت سال!

      

        اولین رمان ژاپنی بود که خوندم.
نویسنده کارش را به خوبی انجام داده بود. قلمش خوب بود. و آدم می خواست ببینه آخرش چی می شه. باعث شد توی یک روز تموم کنم
هر چند به نظرم رمان آخرش خوب تموم نشد.
یهو متحول شدن؟!!
می تونست این تحول نهایی رو ذره ذره بهشون تزریق کنه
موضوعش دور باطل داشت و خوب این محال هست و فقط در رمان رخ می ده.
خیلی رو ژاپن و تاریخ و پیشرفتش مانور می داد.
در عوض جایگاه خانواده در این رمان به شدت پایین بود..
خیانت به خانواده!
زن مجرد
پسر مجرد
میزبانی
فرار
خوردن مرتب الکل
گروه آهنگ که برای من کسل کننده ترین فصل بود
چیزایی که با دین و فرهنگ ما درست در نمی آید.
تازه این توصیه ها را کی داره می کنه؟ چند تا دزد!!!
چیزایی که تو دین و فرهنگ ما جای نداره.
خلاصه که به نظرم وقت و پول هدر دادنه. 

      

        روان بود
تصاویر زیبا بود و توضیحات در قالب تصویر بود البته نوشته اضافی هم داشت می تونست کمتر هم باشه
غربی بود چون بابا نبود 
برای قبل خواب مناسب بود
      

        این کتاب کتاب عالی و عجیبی بود.
و ناراحتم از این که فهم بعضی از فصل های کتاب برام سخت بود. ان شاءالله که بعدها بتونم دوباره بخونم  و متوجه بشم .
      

        برای بچه های کوچیک جذابه
مخصوصا نقاشی ها و حیوانات
داستانش چیز خاصی نداشت
      

        من اگر جای مترجم بودم همون پیگی ترجمه کردم، هر چند فیگی به فیلی می آید. و جای نویسنده بودن به جا خوک چیز دیگه می گذاشتم. و خوب آخرش قشنگ تموم شد.
احساسات را هم خوب نشون داده بود
      

        پیشنهاد می کنم برای کسایی که قراره نی نی اضافه بشه، برای آمادگی ذهنی بچه ی بزگتر خوبه
      

        کتاب خوبی بود. برای آشنایی با امام زمان. متن روان بود. کشش داشت. تنها مشکلش این بود که توصیفات بیش از حد باعث می شد یه جاهایی حوصلت سر بره‌. به نظرم یه سری صحنه ها خسته کننده و تکراری بود. 
      

        برای کسانی که در بسیج ک مدارس کار تشکیلاتی می کنند ک معلمان پرورشی عالیه.
بهتره اول زندگی نامه ایشون خونده بشه
      

        شروع داستان خیلی کند و حوصله سر بر بود اما آخرش جالب شد و خوب پر از استعاره و کنایه از دنیای خودمون بود که بفهمیم باید سواد رسانه مون را قوی کنیم. بیشتر به درد بزرگ ها می خورد تا بچه ها
      

        کتاب در مورد شهید بی طرفان از معلمان قم در زمان جنگ از زبان پسرشون هست. مطالب جالبی در موردشون گفته شد ه بود خیلی از شبهات که در ذهن بچه ها هست جواب داده شده و به نظرم از این لحاظ برای هر سنی خوب هست. 
چند ایراد جزیی داره، غلط املایی که گذاشتند اصلا مناسب نیست چون بچه ها تازه املای غلط یاد می گیرند. کاش حداقل جلوش جا بود می گفتیم درست بنویسیم.
چند صفحه از کتاب نپسندیدم. به نظرم مطرح کردن بعضی مسایل فقط باعث درگیری ذهن بچه می شه که تو سن پایین نیازی نیست. یا در مورد جزییات شهادت بعضی افراد.  یه مورد دیگه این که راوی یهو بعد شهادت متحول شد که به نظرم پسندیده نبود. 
خیلی دوست دارم کتاب را به بچه ها معرفی کنم ولی ای کاش اول مشکلات کتاب حل می شد.
      

        
کتاب در مورد سفر سه بچه وسط فوتبال به صد سال قبل در زمان جنگ ایران، رییس علی دلواری با انگلیس است.
( این کتاب نویسنده به نظرم خیلی بهتر شوالیه ایرانی بود، فکر می کنم به خاطر این بود که شخصیت اصلی این کتاب پسر بود و مباحث فوتبالی و جنگی را به خوبی در آورده بودند و شخصیت اصلی شوالیه ایرانی دختر بود.)
راوی سوم شخص بود. 
کتاب طوری نبود که بخواهم سریع تموم کنم. با این که حجمش کم بود، کشش لازم را  نداشت. فکر می کنم به خاطر این بود که ساختار داستان نویسی تویش رعایت نشده بود. ولی اطلاعاتی که در مورد شهید می‌ده به نظرم برای نوجوان خوب بود.
      

        این کتاب در مورد وضعیت یاران امام زمان در زمان امام حسن عسگری و ارسال وجوهات به ایشان هست. 
گره های داستان من هست
توصیف ها بیش از حد هست.
چند شبهه در مورد خمس و زکات ایجاد کرد که به آن جواب داده نشد.
      

        لحن داستان، داستان کودک بود، اما مفاهیم  برای نوجوان مناسب بود. 
کشش داستانی کم بود.
گره ها تقریبا مثل هم بود، و  باز شدن گره ها هم همینطور!
فکر می کردم بیشتر در مورد شهید سلیمانی گفته بشود اما فقط در یک صحنه بودند و بقیه تعریف و تمجید بود و  
این که چرا خیلی خوب بودند درست بهش پرداخته نشده بود.
تغییرهای ناگهانی و امدادهای غیبی زیاد بود.
«لو رفتگی »
چه شکلی بعد دو روز هم پدرش پیدا شد، هم شهرشون و شهرهای اطراف از دست نیروی داعش نجات پیدا کرد؟
( مثل فیلم‌های ایرانی که می خواهند آخر کار همه چی خوب تمام بشود)