یادداشت زهرا فرزانه

زهرا فرزانه

زهرا فرزانه

2 روز پیش

        کتاب در مورد نوجوانی است که بعد فوت پدرش زیر دست داییش چاه می کنه و بعد برای این که به داییش خودی نشون بده و بتونه با دختر داییش ازدواج کنه، به دعوت یکی از رزمندگان، که برای جبهه مقنی نیاز داشتند به جبهه می ره و اسلحه اش کلنگش می شه.
اول که داستان را شروع کردم، گفتم چرا نویسنده این‌گونه آبروی  شخصیت اصلی را برده.
جلوتر رفتم جایی که در جبهه می خواست برگرده و نشد یاد  فیلم طنز دفاع مقدس افتادم..
ولی از یه جایی به بعد حسابی درگیر داستان شدم.
چقدر اخلاق حاجی را دوست داشتم.
روش تربیتیش را دوست داشتم.
چقدر با شخصیت همراه شدم
و صفحه ی آخر کتاب 
اسم مقنی ها را نوشته بود
چند بار خواندم
خبری از الیاس نبود.
به نظرم رسید الیاس زاده ی ذهن نویسنده بود.
اما این کشفم چیزی از ارزش داستان کم نمی کند.
      
28

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.