گنجشکک ضعیف است و به خاطر ضعفش مورد تمسخر بقیه بچه گنجشک‌ها. یک روز از اشی‌مشی گنجشک پیر باغ داستان حوض نقاشی را می‌شنود که آرزوها را برآورده می‌کند. او تصمیم می‌گیرد بر ترسش غلبه کند و به آن مسجد دور برود که گنبد فیروزه‌ای آن از دور پیداست. شاید در مسجد حوض نقاشی را پیدا کند و به آرزویش  برسد و آنقدر قوی بشود که دیگر از هیچ چیزی نترسد. 
وقتی به مسجد و حوض آن می‌رسد می‌فهمد که آن‌جا مسجد جمکران است و حوض نقشی در برآورده کردن آرزو ندارد. گنجشک کوچکی برایش داستان آقای مهربان غایب را تعریف می‌کند که  آرزوهای ما را می‌شنود و به ما کمک می‌کند. گنجشکک هم از آقا می‌خواهد او را قوی کند و به باغ برمی‌گردد. در راه برگشت دوستانش را مشغول بازی می‌بیند و قرقی را در کمین آن‌ها. گنجشکک با پرت کردن حواس قرقی دوستانش را نجات می‌دهد و وقتی محبوبیت پیدا می‌کند برای آن‌ها هم داستان آقای مهربان غایب را تعریف می‌کند. 
از تصویرگری کتاب خیلی خوشم آمد نسبت به کارهای دیگری که از نشر جمکران دیده بودم قوی‌تر بود. داستان هم نسبتا خوب بود و برای آشنایی بچه‌ها با بحث غیبت و امام زمان عج مناسب است. به نظرم مناسب بلندخوانی برای شش سال به بالا  و  برای نوسوادان هم نسبتا راحت‌خوان است چون با اینکه بعضی صفحه‌ها متن زیادی دارد اما باز هم غلبه تصاویر بر متن خیلی به کشش کتاب کمک می‌کند.