Tina kh

Tina kh

@tina2000
عضویت

آبان 1404

2 دنبال شده

1 دنبال کننده

یادداشت‌ها

نمایش همه
Tina kh

Tina kh

دیروز

        داستان زندگی خونواده ای در آمریکای جنوبی برای من که حتی آمریکای امروزی را به چشم ندیدم و در تمام طول زندگیم برخوردم با سیاهپوست ها فقط از طریق رسانه ک کاملا غیرمستقیم است، جالب بود.
خانواده ی سفید پوست با تمام امکانات توانستند نسل خانواده را به نابودی بکشانند و برعکس خدمتکاران سیاهپوست با وجود سیاهی لشکر بودن در داستان از زندگی محدود خود لذت می‌بردند و در کنار هم احساس خوشبختی می‌کردند در تمام طول داستان دلم برای هر شخص سوخت و همه را به گونه ای ‌بی گناه و در عین حال گناه کار میدیدم از جمله جیسون از دید من او نباید با کدی آنقدر بد رفتار می‌کرد و حتی مادر یا دختر کدی اما چه می‌شد گفت او بیشترین سهم را در نابودی خانواده مشاهده کرده بود و بیشترین ناکامی را چشیده بود و نباید از او هم خرده گرفت.

مشکلم با داستان رجوع به خاطرات بود که واقعا دو فصل اول را دشوار کرد و بیشتر شبیه به فیلمنامه خوانی می‌ماند تا داستان و فصل اول که از زبان بنجی( برادر معلول ) بازگو می‌شد واقعا برایم بی نهایت دشوار بود.
بعد از مشاهده فیلم خشم و هیاهو ( صدا و هیاهو) اثر فرانکو  به این نتیجه رسیدم که از دو فصل اول یکسری از بخش ها را متوجه نشدم که البته این کار به لطف سانسور کتاب برای چاپ کتاب گنگ بودن داستان را دو چندان کرده بود.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

Tina kh

Tina kh

دیروز

        
خیلی برام هیجان انگیز بود بخصوص بخش های آخرش: 
ندانستن حقایق بیماری میتواند زندگی را هر روز به یک معجزه برای ورونیکا تبدیل کند. 

صحبت شخصی:
انسان همواره در جست و جوی معنای زندگی است اما آیا موفق میشود؟ و این سوال دائما زندگی را تحت شعاع قرار می‌دهد هدف من از زندگی چیست؟ شاید دقیقا هدف خاصی نباشد اما یقینا خود زندگی و عشق به زندگی به تنهایی هدف خاصی برای زیستن است.
 گاهی افرادی با وجود پیدا نکردن هدف خاص دست به اقداماتی می‌زنند ک سبب خدشه دار شدن روح و گاها جسم می‌شود.
 پایان به زندگی می‌تواند دیوانگی محض باشد که فرد را به اوج نابودی بسپارد اما آیا ادامه زندگی و سپردن خود به جریان زندگی می‌تواند زیبا باشد؟ یقیناً معتقدم بله! البته اگر کمال‌گرایی و خود آرمانی‌مان را رها کنیم.
زندگی دقیقا به لحظه های باز می‌گردد که هرچند تکراری برای ما شادی آور باشد و تصور کسل بودن روزمرگی را کنار بگذاریم. 
حذف یا حداقل نادیده گرفتن تلخی و روزمرگی زندگی ما می‌تواند مهم ترین بخش زندگیمان باشد.
دنیا با آدم های متفاوت سیر دائمی خودش را پیش گرفته، همانگونه که هیچ دو برگی در طبیعت کاملا به هم شباهت ندارند، ولی تصور ذهنیت های بزرگ گاهی منجر به دیوانه خطاب شدن از سوی دیگران را دارد. چرا که جامعه چهارچوب‌های را برای خود تنظیم کرده و تصور فرای چهارچوب، جامعه را آزار می‌دهد و فرد را دیوانه تلقی می‌کند.
 اما کم نبوده اند دیوانگانی که دنیایی را تغییر داده‌اند مثل داروین، انیشتین  زیرا جامعه همیشه پذیرای افکار افسارگسیخته‌ی ما نیست و این نباید ما را محدود کند تا دست از رویاهایمان بکشیم و یا دچار لغزشی در زندگی سالم( نه عادی چرا ک عادی از نگاه آدمی، چارچوب جامعه است) شویم.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نشده است.

چالش‌ها

این کاربر هنوز به چالشی نپیوسته است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.