یادداشت Tina kh
دیروز
خیلی برام هیجان انگیز بود بخصوص بخش های آخرش:
ندانستن حقایق بیماری میتواند زندگی را هر روز به یک معجزه برای ورونیکا تبدیل کند.
صحبت شخصی:
انسان همواره در جست و جوی معنای زندگی است اما آیا موفق میشود؟ و این سوال دائما زندگی را تحت شعاع قرار میدهد هدف من از زندگی چیست؟ شاید دقیقا هدف خاصی نباشد اما یقینا خود زندگی و عشق به زندگی به تنهایی هدف خاصی برای زیستن است.
گاهی افرادی با وجود پیدا نکردن هدف خاص دست به اقداماتی میزنند ک سبب خدشه دار شدن روح و گاها جسم میشود.
پایان به زندگی میتواند دیوانگی محض باشد که فرد را به اوج نابودی بسپارد اما آیا ادامه زندگی و سپردن خود به جریان زندگی میتواند زیبا باشد؟ یقیناً معتقدم بله! البته اگر کمالگرایی و خود آرمانیمان را رها کنیم.
زندگی دقیقا به لحظه های باز میگردد که هرچند تکراری برای ما شادی آور باشد و تصور کسل بودن روزمرگی را کنار بگذاریم.
حذف یا حداقل نادیده گرفتن تلخی و روزمرگی زندگی ما میتواند مهم ترین بخش زندگیمان باشد.
دنیا با آدم های متفاوت سیر دائمی خودش را پیش گرفته، همانگونه که هیچ دو برگی در طبیعت کاملا به هم شباهت ندارند، ولی تصور ذهنیت های بزرگ گاهی منجر به دیوانه خطاب شدن از سوی دیگران را دارد. چرا که جامعه چهارچوبهای را برای خود تنظیم کرده و تصور فرای چهارچوب، جامعه را آزار میدهد و فرد را دیوانه تلقی میکند.
اما کم نبوده اند دیوانگانی که دنیایی را تغییر دادهاند مثل داروین، انیشتین زیرا جامعه همیشه پذیرای افکار افسارگسیختهی ما نیست و این نباید ما را محدود کند تا دست از رویاهایمان بکشیم و یا دچار لغزشی در زندگی سالم( نه عادی چرا ک عادی از نگاه آدمی، چارچوب جامعه است) شویم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.
