هو
این مرور کتاب نیست که میخوانید، اعتراضیست به بیشعورانگاری مخاطب.
ایده واقعا خلاقانهست. مصاحبههایی با دیکتاتورهای زمانه و شناخت آدمها از میز غذا. نویسنده سفر کرده به کشورهای مختلف، از عراق گرفته تا کوبا و گاهی با رنج زیاد آشپز دربار سابق را پیدا کرده. آشپزها هم جزئیات دقیقی از منش و خلق و خوی رئیس به یاد دارند و در نهایت به ما و نویسنده ثابت میکنند که طرف واقعا تمامیتخواه بوده. برای من، فقط بخش صدام جالب بود و کمی هم بخش برادر چگوارا و آن یکی دوستش که اسمش را یادم نیست. کوبایی بود به گمانم. بقیه تکرار این دو بودند. شاید هم چون این دو در ایران معروفترند، جزئیات زندگیشان برایم جذاب بود.
کتاب را به زور تمام کردم و چیزی که فهمیدم این است؛ ما حتی در انتخاب کتاب هم اسیر تبلیغات و اسمها هستیم. گاهی به کتابخوان معروفی، اعتماد بیخود داریم. شاید هم چون صدایش را دوست داریم و شکل تلفظ کردن :شین" را. کتاب را "منصور ضابطیان" خوانده. گاهی به یک انتشارات اطمینان داریم و گاهی به نویسندهای. اینکه همه جا اسم کتابی را میبینیم ترغیبمان میکند ببینیم چه کوفتی آن تو نوشته شده که همه دربارهاش حرف میزنند و بعد میبینیم که افتادیم در چالهای که با برنامه قبلی برایمان کندهاند.
برای همین است که برنمیگردم کتاب را بردارم و ببینم نویسنده رفته بود کوبا دنبال چه کسی بگردد. همان که خیلی معروف است و همراه چگوارا در جنگلهای آمریکای جنوبی برای مبارزه با امپریالیسم میجنگید.