شاداب حسنی

شاداب حسنی

@shadab70

5 دنبال شده

9 دنبال کننده

            
          

یادداشت‌ها

        فرم و خلا نوشته‌ی روث اوزکی، کشیش ذن بودایی، در مورد پسر نوجوانی به اسم بنی ٱه هست که صدای اشیای اطرافش رو میشنوه.
مادرش، آنابل، زنیه که بعد از مرگ همسرش دچار افسردگی شده و با مصرف گرایی و انباشت وسیله سعی میکنه زندگی به شدت آشفته‌اش رو کنترل بکنه. 
پدرش، کنجی که طی یک تصادف جون خودش رو از دست داده هم یک بودایی و نوازنده کلارینت بوده که دچار اعتیاد به ماریجوانا میشه.
همه‌ی داستان بعد از مرگ کنجی شروع میشه.
کتاب از زبان چندین نفر روایت میشه که بعضی وقت ها انسجام داستان رو از دست میده 
فصل هایی که آیکون، نویسنده‌ی مکبت ذن، اون رو شرح میده رو نسبت به کل کتاب خیلی بیشتر دوست داشتم.
برای من کتاب گاها کسالت بار بود؛ از اینکه نویسنده به هر مسئله‌ی اجتماعی یه سری زده بود، خسته میشدم.
مصرف گرایی، نقد لیبرالیسم، بیکاری، اعتیاد، شنیدن صدای اشیا، اضافه وزن، بی خانمانی و...
به نظرم شاید این حجم از نقد اجتماعی داخل یک کتاب داستان میتونه کلافه کننده باشه.
نمیتونم بگم از خوندنش لذت نبردم ولی اگر بگم کتابی بود که تو ذهنم میمونه، احتمالا حقیقت رو نگفتم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

شاداب حسنی پسندید.
سم برای صبحانه
          «امروز صبحانه سم خوردی»
نویسنده این نوشته رو پشتِ در خونه‌اش پیدا می‌کنه، متعجب می‌شه و می‌ترسه ولی واکنشش به این موضوع واکنشِ جالبیه:
راه می‌افته به دنبال علتِ این اتفاق می‌گرده، به عبارتی می‌ره تا جوابی براش پیدا کنه.

تو این جست‌و‌جو، به سوال‌های دیگه‌ای هم می‌رسه، سوال‌هایِ فلسفی‌ای که به قولِ خود نویسنده با فکر کردن به این سوال‌هاست که ذهنمون به سفر می‌ره و تجربه کسب می‌کنه.

بهمون توضیح می‌ده که سوال‌های فلسفی برای این نیستند که به جواب برسیم ، هدفشون اینه که ما رو به فکر فرو ببرن.

نویسنده با این روایتِ عجیب و غریب ولی ساده قراره مفاهیمِ عمیقی رو به ما نشون بده مثلا این‌که این حسِ سردرگمی و ندونستن تو زندگی بینِ همه‌ی ما مشترکه.

تو یه بخشی از کتاب می‌خونیم:
«هیچ‌کس هیچ‌چیز نمی‌داند.روحمان هم خبر ندارد که چه اتفاقی دارد می‌افتد.همه سردرگمیم.شاید کسی به ما یا بقیه بگوید که چیزهایی می‌فهمد، ولی نمی‌فهمد.فقط حدس می‌زند یا از خودش در می‌آورد.»

به نظرم کتابِ خیلی خوبیه و ارزش مطالعه داره.
من فصل ۹ و ۱۱ رو خیلی دوست داشتم. تا الان که دارم این یادداشت رو می‌گذارم، دو بار کتاب رو خوندم.شاید بعدا بازم بهش برگردم.
        

44

کتاب فرم و خلاء

3

کتاب فرم و خلاء
        فرم و خلا نوشته‌ی روث اوزکی، کشیش ذن بودایی، در مورد پسر نوجوانی به اسم بنی ٱه هست که صدای اشیای اطرافش رو میشنوه.
مادرش، آنابل، زنیه که بعد از مرگ همسرش دچار افسردگی شده و با مصرف گرایی و انباشت وسیله سعی میکنه زندگی به شدت آشفته‌اش رو کنترل بکنه. 
پدرش، کنجی که طی یک تصادف جون خودش رو از دست داده هم یک بودایی و نوازنده کلارینت بوده که دچار اعتیاد به ماریجوانا میشه.
همه‌ی داستان بعد از مرگ کنجی شروع میشه.
کتاب از زبان چندین نفر روایت میشه که بعضی وقت ها انسجام داستان رو از دست میده 
فصل هایی که آیکون، نویسنده‌ی مکبت ذن، اون رو شرح میده رو نسبت به کل کتاب خیلی بیشتر دوست داشتم.
برای من کتاب گاها کسالت بار بود؛ از اینکه نویسنده به هر مسئله‌ی اجتماعی یه سری زده بود، خسته میشدم.
مصرف گرایی، نقد لیبرالیسم، بیکاری، اعتیاد، شنیدن صدای اشیا، اضافه وزن، بی خانمانی و...
به نظرم شاید این حجم از نقد اجتماعی داخل یک کتاب داستان میتونه کلافه کننده باشه.
نمیتونم بگم از خوندنش لذت نبردم ولی اگر بگم کتابی بود که تو ذهنم میمونه، احتمالا حقیقت رو نگفتم!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10