یادداشت شاداب حسنی
5 روز پیش
2.5
1
فرم و خلا نوشتهی روث اوزکی، کشیش ذن بودایی، در مورد پسر نوجوانی به اسم بنی ٱه هست که صدای اشیای اطرافش رو میشنوه. مادرش، آنابل، زنیه که بعد از مرگ همسرش دچار افسردگی شده و با مصرف گرایی و انباشت وسیله سعی میکنه زندگی به شدت آشفتهاش رو کنترل بکنه. پدرش، کنجی که طی یک تصادف جون خودش رو از دست داده هم یک بودایی و نوازنده کلارینت بوده که دچار اعتیاد به ماریجوانا میشه. همهی داستان بعد از مرگ کنجی شروع میشه. کتاب از زبان چندین نفر روایت میشه که بعضی وقت ها انسجام داستان رو از دست میده فصل هایی که آیکون، نویسندهی مکبت ذن، اون رو شرح میده رو نسبت به کل کتاب خیلی بیشتر دوست داشتم. برای من کتاب گاها کسالت بار بود؛ از اینکه نویسنده به هر مسئلهی اجتماعی یه سری زده بود، خسته میشدم. مصرف گرایی، نقد لیبرالیسم، بیکاری، اعتیاد، شنیدن صدای اشیا، اضافه وزن، بی خانمانی و... به نظرم شاید این حجم از نقد اجتماعی داخل یک کتاب داستان میتونه کلافه کننده باشه. نمیتونم بگم از خوندنش لذت نبردم ولی اگر بگم کتابی بود که تو ذهنم میمونه، احتمالا حقیقت رو نگفتم!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.