یادداشت شاداب حسنی
1403/4/10
3.5
34
"پدر با آخرین باران تابستانی برگشت" سخت پوست داستانی که شروع فوقالعاده، بطن متوسط و پایان غافلگیر کنندهای داره. کتاب در مورد یک خانوادهی چهارنفرهی شمالیه که از زبان پسر کوچک خانواده گفته میشه. شروع غافلگیر کنندهی بیرون زدن جسد از خاک باعث شد که من این کتاب رو بخرم ولی میتونم بگم که در ادامه تقریبا با یه داستان با ریتم مستقیم و حتی بعضا کمی حوصله سربر رو به روی هستیم؛ در مورد پدر و پسری که دائما در حال کلنجار رفتن با همدیگه هستن و نهایتا آسیبی که مادر و پسر دیگهی خانواده میبینن. من از خوندنش پشیمون نیستم و احساس میکنم که برای استراحت دادن به ذهن، کافی و حتی خوبه ولی به طور کلی پیشنهادش نمیکنم. پایان داستان با اینکه بی مقدمه اتفاق افتاد اما غافلگیر کننده و جالب بود.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.